بین دخترهای مذهبی اغلب این بحث پیش می آید که «حاضری زن یه آخوند بشی؟»
جواب ها متفاوت اند. بعضی ها با وجود مذهبی بودنشان، تا اسم «آخوند» می
آید، انگار برق گرفته باشدشان می گویند: «نه»! بعضی های دیگر صراحتا می
گویند: «بعله». اما یک تعدادی هم جواب منطقی تر «بستگی داره» می دهند.
بستگی به خود طرف دارد. به روحیات و خلقیاتش. مثل هر خواستگار دیگر که باید
در موردش صحبت بشود و شرایطش بررسی شود.
دختران نجیب و دغدغه های خواستگاران عجیب و گاهی از همه خواستگاران عجیب
تر یک خواستگار روحانیست. البته این عجیب بودن برای کسانیست که در شهرهایی
به جز قم و مشهدند. که روحانی در این شهر ها همچون نمک در غذا کم است.
ولی آیا حاضری همسر روحانی شوی؟
سوالی که شاید خیلی از دخترهای هم سن سال یک دختر دم بخت از هم بپرسند، و
این به فراخور مکانی که در آن زندگی میکنند کم یا زیاد پرسیده میشود.
اما نکته اول و مهم ترین نکته اینکه این سوال از پایه مشکل دارد و سوالی
نیست که پاسخ درستی بتوان داشته باشد. زیرا که طلبه یک قشر از مردم است مثل
هر قشری از جامعه که میتواند یک شخصیت خاص خودش را داشته باشد ، خوب یا بد
و این اصلا ربطی به مسلکی که دارد هم ندارد.
طبق روایتی از پیامبر ، بدترین مردم و بهترین مردم آخرالزمان روحانیون
هستند، یعنی از همه نوع آدم سراغ این لباس می آیند، سراغ این سلک می
آیند.پس باز هم نتیجه ای نداریم جز این که باید فرد را شناخت.
اما نکته هایی هست که معمولا در همه روحانیون وجود دارد و این مطلب را
میشود باز کرد تا دختران جوان شناخت بیشتری پیدا کنند نسبت به شریک احتمالی
آینده زندگیشان.
سختی های زندگی با یک روحانی:
.۱ خیلی از دخترها دوست دارند با همسرشان به سادگی در خیابان قدم بزنند،
دست در دستشان بگذارند، خیلی از مغازه ها را راحت با همسرشان بروند، خیلی
از مراسم ها شرکت کنند، که با وجود یک همسر روحانی کار یک مقدار سخت میشود،
نگاهی که مردم به طلبه ها دارند، نگاه مقدسی است و از سرتاپای روحانی
انتظار متانت دارند و حتی همسرشان را هم الگویی میدانند برای همسران دیگر.
حالا برای دختری که نه طلبه بوده نه با طلبه ها بوده، ناگهان الگو شدن قدری سخت میشود.
.۲ یک روحانی خیلی راحت نمیتواند از خیلی وسائل نقلیه استفاده کند، مثل
ماشین های آخرین قیمت، در بعضی شهرها حتی موتور، و متاسفانه به نسبت شرایط
اجتماعی هر جا، محدودیت هایی هست که خب برای همسر طلبه قدری سخت میشود.
.۳ راه رفتن در کنار یک طلبه شاید قدری برای دخترهایی که از فضای طلبه
ها دور بوده اند سخت باشد، متلک هایی که گاهی مردم می اندازند، به لبخند ها
و خنده های یک روحانی با همسرش حساس اند، و نگاه هایی که خیلی خاص تر از
مردم آنها را دنبال میکند، همه این ها قدری خاص بودن میخواهد، که برای هر
دختری قابل تحمل نیست.
.۴ کافی شاپ، پارک ، بازار ، رستوران بزرگ شهر، و امثال اینگونه جاها،
که رفتن در آنها هیچ اشکالی ندارد، برای کسی که همسرش طلبه است قدری سخت
است، که حتی از لحاظ اجتماعی تقبیح هم میشود، به همین خاطر یک همسر طلبه
باید دور خیلی از این اماکن را برای اینکه عاشقانه با همسرش برود خط بکشد.
.۵ روحانی هست و اخلاق مداری، به همین خاطر همسر طلبه، خیلی از حرف هایی
که آزادانه در خانه های دیگر میزد، نوع مراسم هایی که در خانه پدرش قبل از
ازدواج داشت را نمیتواند در منزل همسرش پیاده کند، مثلا مراسم عروسی ای که
در آن موسیقی باشد را نمیتوان از همسری که طلبه هست انتظار داشت.
.۶ یک طلبه در سال چند بار ممکن است تبلیغ رود، و این یعنی هر سال
احتمالا یا چند روز از همسرت دور باشی، یا اینکه مجبور باشی با همسرت
مسافرت کنی به روستاهایی دور دست با امکانات خیلی کم، البته این در همه
طلبه ها نیست، طلبه هایی که این روحیه در آنها زیاد باشد در جلسه خواستگاری
با دختر مطرح میکنند.
.۷ پوشش دختر بعد از ازدواج با طلبه هم مساله ایست، همسر طلبه نمی تواند
پوششی غیر از چادر داشته باشد، همانگونه که مردم از طلبه انتظار پوششی
پیامبرگونه دارند، از همسرش هم پوششی زهراگونه دارند، و مهم ترین مصداق این
پوشش چادر است.
.۸ معمولا طلبه ها از لحاظ مالی در وضعیت عادی مردم جامعه اند، حتی اگر
ثروت هم داشته باشند، نمیتوانند زندگی مرفهی داشته باشند، و همه مسائل از
جمله تزئینات خانه، مدل ماشین و خیلی چیزهای دیگر، باید در حد عرف باشد و
ساده.
این ها و چند مساله کوچک دیگر مسائلیست که معمولا در همه طلبه ها مشترک هست و یک دختر باید این ها را مدنظر داشته باشد.
من زندگی عاشقانه میخواهم.
یکی از مسائلی که دختران میخواهند، زندگی عاشقانه است، از همسرشان انتظار
دارند عاشقانه باشد، عاشقانه با آنها سخن گوید، عاشقانه بپوشد و خیلی
خواسته های دیگر، که این ها معمولا در محیط شخصی خانه است .
معمولا تصور غلطی در ذهن مردم جا افتاده که انتظار دارند روحانی در منزل هم
لباس روحانی بپوشد، نه این طور نیست، این بستگی به خود فرد دارد، که چه
میزان به همسرش توجه داشته باشد، طلبه ای که به خواسته های همسرش توجه کند،
عاشقانه میپوشد، عاشقانه سخن میگوید، و همه نیازهای زناشویی همسرش را تمام
و کمال برآورده میکند.
در مجموع، و با همه این حرف ها، باید دید فرد کیست و از زندگی چه میخواهد و چه مقدار عاشق است،
پس خیلی روحانی بودن مهم نیست، بله یک سری محدودیت هایی از طرف جامعه هست
که مطرح کردیم ولی چه بسیار افرادی که همسرشان آخوند است و زندگیشان
عاشقانه و چه بسیار کسانی که همسرشان به قول امروزی ها اکتیو و به روز ،
ولی زندگیشان سراسر درد است.
پس این سوال که همسر آخوند میشوی فقط از جنبه اجتماعی قابل بحث است نه
از لحاظ شخصی. زیرا شخصیت هر کس خیلی مهم است و مخصوص خودش است و ربطی به
شخص و کسوتش ندارد.