ازدواج

جشن ازدواج با طلاهای بدلی

يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۱۶ ب.ظ

بهار و تابستانی که گذشت، امین و لیدا، شایان و مریم، علی و سولماز و مسعود و سامیه در حالی ازدواج کردند که به‌گفته خودشان مجبور شدند قید بسیاری از تشریفات مراسم عروسی را بزنند تا بتوانند بعد از مدت‌ها زیر یک سقف زندگی کنند.

«چاره‌ای نداشتیم. آدم اولش پیش خودش می‌گوید آسمان هم که به زمین بیاید، باید فلان‌چیز و فلان وسیله را هم بخرم. بعدش اما نمی‌شود.»

به‌جز مسعود و سامیه که می‌گویند همیشه حتی در رویاهایشان هم یک مراسم عروسی ساده و بدون تجمل را ترجیح می‌داده‌اند، بقیه اعتراف می‌کنند که عروسی‌شان آن چیزی نبوده که آنها فکرش را می‌کردند. چهار زوجی که بین 28 تا 36سال سن دارند و تحصیلاتشان از فوق‌دیپلم تا فوق‌لیسانس در نوسان است و وضع اقتصادی‌شان را هم متوسط اعلام می‌کنند. به‌قول خودشان، خانه‌های اجاره‌ای آن‌هم با وام و قسط گواه این مدعاست. آیا همگی مجبور شده‌اند برای کاهش هزینه‌های سرسام‌آور عروسی‌های امروزی، چند قلم را فاکتور بگیرند؛ مثل شامی که به شیرینی و میوه، کارت‌های دعوتی که به تلفن‌زدن‌های چنددقیقه‌ای و سرویس طلا و جواهری که به نقره‌های ارزان‌قیمت تبدیل شده‌اند.

مورد آخری باعث می‌شود آه از نهاد همه‌شان- حتی سامیه ساده‌پسند- بلند شود. حرف از طلا برقی به چشمانشان می‌آورد که زیاد دوامی ندارد. لیدا که شروع می‌کند، بقیه هم یخشان باز می‌شود: «پنج‌سال پیش که دخترخاله‌ام ازدواج کرد، خودش و خاله‌ام ما را کشتند. هی می‌آمدند می‌گفتند امروز فلان‌چیز را برایش خریدند این‌‌قدر. البته دروغ هم نمی‌گفتند. در آن زمان، خانواده داماد برایش سنگ‌تمام گذاشتند اما پزدادنشان حالم را بد می‌کرد. می‌خواستم مراسمم و زندگی‌ام جوری باشد که چشم همه دربیاید. اما نشد دیگر. رفتیم و یک سرویس خریدیم 550هزارتومان. اگر بگویی یک‌نفر شک کرد، نکرد. ما هم به روی خودمان نیاوردیم. بعد از عروسی هم به همه گفتم فروختیم چون پولش را لازم داشتیم. خلاص.»

خنده تلخی می‌زند و سولماز ادامه می‌دهد: «حالا من کاری به کار دیگران نداشتم. فکر می‌کنم همه دلشان می‌خواهد بهترین چیزها را داشته باشند. هرکسی هم بگوید نه، به‌نظرم دروغ می‌گوید. ولی وقتی نیست و باید به همه جواب پس‌ دهی بهترین کار همین سرویس‌طلای الکی بود.»

مریم پی حرف را می‌گیرد و اضافه می‌کند: «من عاشق طلا هستم. طلا هم داشتم. سر سفره عقد هم همه بهمان طلا دادند اما هرچه فکر کردم، دیدم خیلی ظلم می‌شد که مثلا حتی یک‌ نیم‌ست طلای واقعی را بخرم هفت‌میلیون‌تومان. دور و بر سرویس هم که هیچ‌وقت نرفتیم. اما چون می‌خواستم خیلی توی چشم باشد، یک مدل نگین‌دار نقره را خریدم نزدیک 900هزارتومان.» سامیه هم که از اول حرفی ندارد: «دوست داشتم اما برای من سادگی مهم بود. همان یک جفت حلقه طلا برایمان کافی بود. بعدا می‌خریم.» مردها ساکتند. نظرشان این است که واقعا برایشان مقدور نبوده که سرویس‌طلا بخرند؛ آن هم برای کسانی که دوستشان دارند. با زبان بی‌زبانی ممنون همسرانی هستند که رعایت آنها را کرده‌اند.

گفت‌وگو با فروشندگان جواهرآلات و تزیینات نقره نشان می‌دهد که از قضا، استقبال از سرویس‌های نقره‌ای که با نمونه‌های مشابهشان از جنس طلا مو نمی‌زنند، روزبه‌روز در حال افزایش است. یکی از این فروشندگان با اشاره به ویترینی که یک سمت مغازه را به اشغال سرویس‌های طلانما درآورده است، می‌گوید: «تمام اینها دقیقا و عینا و مسلما شبیه طلا سفید است به تضمین اینکه بپرسند طلا سفیدت را از کجا خریدی؟»

«میثم» فروشنده جوانی است که فن بیان خوبی دارد و با تسلط درباره این مدل از کارهای نقره که بدلی از سرویس‌های طلا هستند، صحبت می‌کند. آنقدر که احتمال ندارد یک مشتری دست‌خالی از مغازه‌اش بیرون رود. او به دستبندی که در دستش دارد نگاهی می‌اندازد و می‌گوید: «این نقره است. رنگش هم تیره شده. اما این سرویس‌ها که بهشان آب رادیوم یعنی همان آب طلا داده‌اند، امکان ندارد رنگشان برگردد.»

آنطور که او تعریف می‌کند، او و هم‌صنفانش سود خوبی از این نوع سرویس‌ها نصیبشان می‌شود. «چرا مردم اینها را می‌خرند؟» به نظر او چنین سوالی بی‌مورد است. همین است که باز با خنده تکرارش می‌کند و جواب می‌دهد: «یک نگاه به دوروبرتان بیندازید. مردم را ببینید. زندگی را ببینید. اگر اینجا توی ایران زندگی می‌کنید، خودتان باید بفهمید. نیازی نیست من برایتان توصیح بدهم.» بعد با حرارت ادامه می‌دهد: «مشتری پیش خودش می‌گوید به‌جای اینکه 15میلیون‌تومان بدهم سرویس‌طلا، می‌توانم پول پیش‌قسط یک خانه را جور کنم.»

سرویس‌های نقره‌ای که مشابه سرویس‌های طلای موجود در بازار ساخته شده‌اند، معمولا از 500هزارتومان شروع می‌شوند و حداکثر به یک‌میلیون‌تومان می‌رسند. «وقتی می‌شود با یک‌چهارم اجرت یک سرویس‌طلا یعنی 500هزارتومان سرویسی خرید که با طلایش مو نمی‌زند، چرا باید آن همه پول داد؟»

میثم همین‌طور که در حال توضیح‌دادن است، ویترین را باز می‌کند و سرویس زیبایی را بیرون می‌آورد و باز شمرده‌شمرده جوری که شنونده‌اش قانع شود، خرید سرویس بدلی نقره به نفعش است، توضیح می‌دهد: «عین همین سرویس را حداقل باید 10میلیون‌تومان پیاده شوید. از این 10‌میلیون نزدیک یک‌ونیم یا بیشتر پول اجرت طلافروش است. من دارم می‌گویم با یک‌چهارم این اجرت و نه تازه با خود قیمت سرویس، می‌شود یک سرویس نقره خرید.»

هرچند میثم میان حرف‌هایش مهم‌ترین دلیل روی‌آوردن زوج‌های جوان به خرید این نوع جواهرات را مسایل اقتصادی می‌داند اما به نمونه‌های نادری هم که شاهدش بوده، اشاره می‌کند تا برای چندمین‌بار تاکید کند که خرید نقره از هر نظر سود است نه زیان: «خدا شاهد است مشتری‌ای دارم که ساعت دستش 700، 800میلیون‌تومان است. چشم‌بسته انتخاب می‌کند. چرا؟ نسبت به علاقه‌ای که به نقره دارد.»

«صانعی» فروشنده دیگری است که او هم مانند «میثم» از کارهای نقره دفاع می‌کند. «اصلا اینطور نیست که زن و شوهرها با نارضایتی بخرند. من مشتری خانم داشته‌ام که شوهرش پول خرید طلا را به او داده. بعد هم آمده و اینجا یکی از همین سرویس‌های نقره را برداشته. گفت می‌خواهد شوهرش نفهمد. ما هم عیار کار را برایش پاک کردیم. گفت می‌خواهد با بقیه پول برود و جایی سرمایه‌گذاری کند.»

او با اطمینان می‌گوید امکان ندارد تا خودتان به کسی بگویید، حتی یک‌نفر بویی ببرد که این سرویس‌ها طلا نیستند. «برایتان یک‌چیزی تعریف کنم؛ مشتری داشته‌ام که سرویس را برده پیش طلافروش و او نفهمیده. نتوانسته تشخیص دهد. حالا کاری ندارم که ناشی بوده یا نه اما متوجه نشده.» صانعی تمام مثال‌‎هایی را که دم‌دستش دارد، رو می‌کند تا خریدار یک لحظه هم شک نکند که دارد چه کلاهی به سر خود می‌گذارد. نوبت به خودش می‌رسد. «چرا دروغ باشد. اگر دوست داشتید به همه می‌گویید اگر هم نه که هیچ‌کس نمی‌فهمد. خیالتان جمع. من خودم برای مراسم خواهرم یکی از همین‌ها را برای مادرم بردم و استفاده کرد. هیچ‌کس که نفهمید هیچ، تازه از او می‌پرسیدند چند خریدی و فلان.» 

مثال‌هایش تمام می‌شود. قبول دارد که وضع اقتصادی تنها دلیل خرید سرویس‌های بدل از سوی عروس و دامادهاست اما: «خودم پنج‌سال توی کار طلافروشی بودم. با این حال، به همه می‌گویم طلا نخرید. بله، طلا اصل است اما شما این را هم در نظر بگیرید طلایی که می‌خرید حداقل موقع فروشش دو، سه‌میلیون از آن کم می‌شود اما نقره نه. ضرر نمی‌کنید. یک نیم‌ست ساده حداقل پنج، شش‌میلیون است. همان را سرمایه‌گذاری کنید، یا توی بانک بگذارید، ببینید سودش چقدر می‌شود.»

نقره‌فروشان حاضر نیستند یک قدم از مواضعشان عقب‌نشینی کنند و سعی دارند با هر ترفندی که بلدند، ثابت کنند که این روزها خرید نقره مصداق بارز سود است و خرید طلا یعنی دورریختن پول. آن طرف اما طلافروشانی ایستاده‌اند که بدل جنس «اوریجینالشان» به وفور در نقره‌فروشی‌ها دیده می‌شود و شاید طبیعی باشد که حال بعضی‌هایشان از این مورد بد باشد و بعضی هم با بی‌اعتنایی شانه بالا بیندازند و با غیظ بگویند: «کدام آدم عاقلی جنس اصل را ول می‌کند و می‌چسبد به قلابی‌اش؟» 

و وقتی بشنوند آدمی که جیبش خالی است، با کمی همدردی با چاشنی عصبانیت جواب‌هایی اینچنین می‌دهد: «هر کسی به خودش مربوط است که چه‌کار می‌کند.»
۹۳/۰۱/۱۷ موافقین ۱ مخالفین ۰
مهاجر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی