شهید آوینی
پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۰۱ ب.ظ
جعبه شیرینی رو گرفتم جلوش
یکی برداشت و گفت: می تونم یکی دیگه بردارم؟
گفتم : البته سید جون ، این چه حرفیه؟
برداشت ولی هیچکدوم رو نخورد...
...کار همیشگی اش بود
هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش می کردند ، بر می داشت اما نمی خورد
می گفت: می برم با خانوم و بچه هام می خورم
می گفت: شما هم این کار رو انجام بدین
اینکه آدم شیرینی های زندگیش رو با زن و بچه اش تقسیم کنه
خیلی توی زندگی اش تاثیر میذاره...
خاطره ای از زندگی روایتگر شهید سید مرتضی آوینی
منبع: کتاب دانشجویی " شهید آوینی " ، صفحه 21
یکی برداشت و گفت: می تونم یکی دیگه بردارم؟
گفتم : البته سید جون ، این چه حرفیه؟
برداشت ولی هیچکدوم رو نخورد...
...کار همیشگی اش بود
هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش می کردند ، بر می داشت اما نمی خورد
می گفت: می برم با خانوم و بچه هام می خورم
می گفت: شما هم این کار رو انجام بدین
اینکه آدم شیرینی های زندگیش رو با زن و بچه اش تقسیم کنه
خیلی توی زندگی اش تاثیر میذاره...
خاطره ای از زندگی روایتگر شهید سید مرتضی آوینی
منبع: کتاب دانشجویی " شهید آوینی " ، صفحه 21
بیست فروردین ماه ، سالروز عروج سید شهیدان اهل قلم ، شهید سید مرتضی آوینی گرامیباد
شادی روحشون صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
۹۳/۰۱/۲۱