تأثیر عفاف بر روابط زناشویی
اهمیت خانواده در اسلام بر هیچ کس پوشیده نیست. اسلام همیشه بر تحکیم پایه های خانواده اصرار دارد و در تمامی احکام خود به دنبال با عظمت کردن این ساختمان می باشد. از این رو، ازدواج که تشکیل دهنده کانون گرم خانواده است، به عنوان محبوترین بنای اسلام نزد خداوند معرفی شده (1)، و طلاق که منهدم کننده آن است به عنوان مبغوض ترین حلال اعلام شده است. (2)
رعایت حجاب و عفاف و اختصاص یافتن التذاذهای جنسی به همسر، به طور طبیعی موجب استحکام پیوند زناشویی و رابطه عاطفی و معنوی بیشتر زوجین می گردد، از این رو در اسلام به رعایت عفاف و حجاب تأکید بسیار شده است. (3)
این مقاله، نگاهی اجمالی دارد به: تأثیر رعایت حجاب و عفاف بر روابط زناشویی.
غریزه جنسی مهمترین غریزه انسانی به شمار می رود. این غریزه، زندگی انسان را از جهت کمی و کیفی مورد تأثیر قرار می دهد، از این رو، کمتر دین و ایدئولوژی وجود دارد که در این باره سخن نگفته باشد؛ حتی در برخی ادیان تحریفی و برخی ایدئولوژی ها، غریزه جنسی یا به کلی سرکوب شده، و یا آزادی آن، جزء اصول آن دین یا ایدئولوژی قرار گرفته است.
دنیای غرب نیز از این قاعده مستثنا نبود. در دوران رنسانس _به علت حکومت کلیسا بر مردم_ روش افراطی و سرکوب نیاز جنسی به عنوان والاترین راه در پیش گرفته شد. به نظر آنان، انسان کامل نباید هیچ گاه از نیازهای جنسی استفاده کند؛ از این رو راهبان بسیاری به زندگی دور از شهر روی آوردند تا در میان پری رویان نغز، نلغزند و آلوده غریزه وجودی شان نشوند! رهبانیت در دین حضرت عیسی (علیه السلام) وجود نداشت، ولی مسیحیان خود این رهبانیت را اختراع کرده و به آموزه های دین مسیحیت اضافه نمودند که البته حدود مطلوب آن را هم مراعات نمودند. (4)
پس از دوره رنسانس، انسان غربی وارد مرحله جدیدی شد. آنان که سرکوب نیاز جنسی را امری غیرانسانی و تفریطی می پنداشتند، به آزادی جنسی رو آوردند و از آن سوی بام افتادند و به باتلاق افراط گرفتار شدند. به همین دلیل و به غلط، در فرهنگ پوسیده غربی، حجاب به معنای دوری شدید از عمل جنسی و سرکوب آن تلقی شد و امری غیرمتمدنانه و غیرانسانی به شمار رفت و مخالفت غربیان را در پی داشت! غرب نمی دانست یا نمی خواست بداند که در چه وادی خطرناکی قدم گذاشته و فرهنگ برهنگی و آزادی جنسی، چه بلایی بر سرش خواهد آورد. ابتدا با نام آزادی و تساوی حقوق زن و مرد پا به میدان نهادند، اما دیری نگذشت که همان زنی که بهانه آزادی خواهی و تساوی حقوق بود، به عروسکی تبدیل شد که گویی کاری جز فحشا و تن فروشی و سوء استفاده تبلیغاتی ندارد. آثار مخرب این بی فرهنگی، تا بدانجا پیش رفت که کانون های گرم و باصفای خانواده ها، شروع به از هم گسیختگی نمود و زنان خانه دار به کارخانه ها و اداره ها کشیده شدند و جاذبه های خویش را در معرض نمایش و استفاده عمومی گذاشتند و وظیفه خطیر مادری را از یاد بردند و خلاصه اینکه، نسلی بدتر از خود به وجود آوردند که حتی در ساده ترین و اصلی ترین ارزش های اخلاقی _هم از نظر تئوری و هم از نظر عملی_ تردید می کرد!
آنچه ما در مقایسه فرهنگ مبتنی بر آزادی جنسی، و فرهنگ مبتنی بر حجاب و عفاف و اختصاص یافتن التذاذهای جنسی به زوجین، می بینیم این است که در سیستم آزادی جنسی، همسر قانونی از لحاظ روانی، یک رقیب، مزاحم، و زندانبان به شمار می رود؛ در فرهنگ غربی وقتی مردی به صورت قانونی ازدواج می کند تازه محدودیت هایی برای خود ایجاد نموده و از آزادی هایی که در حال تجرد از آن بهره مند بود، محروم می شود! البته این محرومیت، به عنوان ابزاری برای تحکیم روابط خانوادگی به شمار نمی رفت، از این رو، پایه های لرزان زندگی غربی، به واقع بر نفرت از زوجین _که برای یکدیگر محدودیت ایجاد نموده اند_ قرار داده شده است و این نفرت، بعد از چند صبایی از زندگی، چونان آتش زیر خاکستر نمایان می شد و خود را نشان می داد؛ قطعا در چنین خانه ای، مرد از لذت کافی جنسی و عاطفی برخوردار نمی شود و به واقع، آزادی دوران تجرد را بر محدودیت های متاهلی ترجیح می دهد؛ این مساله را با نگاهی اجمالی به آمار وحشتناک طلاق و سن بالای ازدواج و عمر کوتاه دوران مشترک زندگی غربی ها، به خوبی درمی یابیم.
در فرهنگ غربی و آزادی جنسی، ازدواج از سخت ترین کارها به شمار می رود، چرا که ازدواج در حقیقت آغاز محدودیت و محرومیت است. مردی که تا دیروز می توانست به راحتی با هر کسی که می خواهد ارتباط داشته باشد، امروز نگهبانی پیدا کرده است که این حق را از او گرفته است. از این رو جوانان غربی از ازدواج فراری هستند و ترجیح می دهند به صورت مجردی و یا حداکثر به صورت هم خانگی زندگی کنند!
در فرهنگ دینی، سیستم محدودیت کامیابی جنسی بر اساس اختصاص زوجین به یکدیگر طراحی شده و همسر به عنوان عامل خوشبختی و خوشی زوج به شمار می رود؛ زوج به دنبال زوجه ای می رود که عمری را در عفاف گذرانده و دست نامحرمی او را آلوده نساخته است تا تمام لذت وجودی خویش را منحصرا نصیب او نماید. به پاس قدردانی چنین عفافی، تمام همّ و غم زوج هم صرف خوشحالی و شادکامی و خوشبختی زوجه می شود و از این لذت دوسویه، زندگی ای شاداب و شیرین رقم می خورد؛ لذاست که در تربیت شدگان فرهنگ دینی، ازدواج یکی از شیرین ترین آرزوهاست، چرا که ازدواج تازه پایان انتظار و اتمام محرومیت است؛ جوانی که تا دیروز با هیچ زنی رابطه نداشت، امروز به معشوقه پاک و دلخواه خود می رسد و از مواهب شیرین ازدواج بهره مند می شود.
به امید روزی که مشکل ازدواج و مسکن و کار جوانان عزیزمان سامان یابد و زندگی مشترک شیرین آنان آغاز گردد.
پی نوشت
-----------------
1- من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 383، ح4343.
2- الکافی، ج 6، ص 54، ح2.
3- رجوع کنید به: وسائل الشیعه، ج 15، ص 249 (بَابُ وُجُوبِ الْعِفَّه)
4- حدید/27
نویسنده: سید محسن نریمانی