روش های آشنایی قبل از ازدواج
اون قدیما...
یک کاروان ده نفره شامل مامان، خاله و خواهر و ... چادر سرشان میکردند، به قول خودشان کفش آهنی می پوشیدند و میرفتند سراغ دخترهایی که از بچگی برای پسرشان زیر سرگذاشته بودند . اول مادر و سایر خانم های فامیل از مادر دختر اجازه می گرفتند و جلسه اول اصلا دختر دیده نمی شد ( آفتاب مهتاب ندیده و سنگین ) . جلسه دوم دوباره همان خانم ها می رفتند و این بار شرط تشکیل جلسه، اجازه ی حاج آقا ( همان پدر دختر) بود و تفاوتش هم حضور دختر خانم در جلسه . پدر دختر با توجه به شناختی که از خانواده پسر داشتند اجازه تشکیل جلسه دوم را صادر می کردند . ناگفته نماند که در این میان نقش یک حاج خانم ثالث که نه مادر عروس بود و نه مادر داماد اصلا قابل چشم پوشی نیست . شخص مورد نظر با جایگاه حقوقی " واسطه ی امر خیر" در نقش های پیک، تلفن و مشاور ظاهر می شد . به هر حال بعد از چند جلسه رفت و آمد و یکی دوبار جواب منفی شنیدن با اجازه حاج آقای شماره یک ( پدر پسر ) و حاج آقای شماره دو ( پدر دختر ) به مبارکی و میمنت دو گل نوشکفته به نام هم می شدند. بعد هم مراسم عقد و حضور عاقد و سفره عقد و با اجازه بزرگترها بله . معمولا در این نوع آشنایی و ازدواج، نقش خانواده و بزرگترها آنقدر پررنگ بود که نقش عروس و داماد اصلا به چشم نمی آمد . یعنی همان مثالی که شاید خیلی ها از پدر بزرگ و مادربزرگ هایشان شنیده اند، اینکه بعد از خواندن خطبه عقد تازه عروس و داماد یکدیگر را دیده اند...
اما حالا...
اگر چه امروز در روند این نوعِ آشنایی تغییرهایی کرده است اما اصولی ترین اصل آن، یعنی نخست پسندیده شدن دختر خانم توسط مادر پسر و بعد آشنایی دختر و پسر با هم، به قوت خود باقی مانده است. در این مدل آشنایی که باز هم خانواده در آن نقش پررنگی داشته و همه چیز ضابطه مند پیش می رود، طرفین نقش بسیار پررنگی دارند و حرف و تصمیم آخر را خودشان اعلام می کنند . این تصمیم نهایی بر اساس جلسات خواستگاری و صحبت های مکرری است که بایکدیگر داشته اند و همچنین تحقیقات میدانی وسیع خانواده!
مخالفم:
• بعضی ها، یکی از مهم ترین انتقادات به این نوع ازدواج را عدم شناخت طرفین از یکدیگر می دانند. همانطور که گفته شد امروز این مسئله با تشکیل جلسات گفتگو طرفین و با نظارت خانواده ها به راحتی قابل حل است...
• در ازدواج سنتی که در آن موازین شرعی و اخلاقی رعایت می شود، بعضی ها می گویند عشق و محبت بین طرفین وجود ندارد و ازدواج بدون محبت شکننده است . اما آمار خلاف آن را ثابت کرده است و نشان می دهد این نوع ازدواج با منطق بهتری انجام می شود. قول محبتش را هم که خدا داده است، همانجایی که در کتابش گفته شما ازدواج کنید مودت و رحمتش با من...
موافقم:
• علت اصلی رواج ازدواج های سنتی که همچنان هم درصد قابل توجهی از ازدواج ها را تشکیل میدهد، عقاید محکم مذهبی در میان خانواده ها و همچنین پایین بودن آمار طلاق در بین کسانی است که به این شیوه ازدواج میکنند. دختر و پسری که به شیوه ی سنتی ازدواج می کنند، اصولا از این جهت که جواب مثبت خانواده ها هم در انتخاب آنها دخیل بوده از مقبولیت بیشتری نزد خانواده همسر برخوردار هستند . علت این موضوع همان طور که اشاره شد این است که خانواده ها خود را در این انتخاب سهیم دانسته و در ادامه مسیر زندگی هم نقش پشتیبانی را وظیفه ی خود می داند .
• مردها جنس خودشان را بهتر می شناسند و ایضا زن ها . غرض اینکه وقتی دیگران خصوصا خانواده را در تصمیم مان دخیل می کنیم در حقیقت شرایطی را فراهم کردیم که یک مرد در مورد پسر یا یک زن در مورد دختری که قرار است همسر آینده ما باشد نظر بدهد . بنا بر همان قانونی که هم جنس ها یکدیگر را بهتر می شناسند قطعا در این صورت نکات خوبی در مورد گزینه مورد نظر دستگیرمان خواهد شد .
• تعامل و برخورد با خانواده طرف و حضور در منزل آنها ما را هرچه بیشتر به شخصیت واقعی و وجهه خانوادگی گزینه مورد نظر نزدیک می کند.