کنار هم بودنهای مداوم و حرفهای غیررسمی و ارتباطات گاه و بیگاه به تدریج هشداری بر روح و ذهن و دل میزند که این هیچ از او نمیداند.
وقتی مردی نمیداند و نمیتواند باور کند که تداوم حرف زدنهای همسر، درست زمانی که او بیحوصله و خسته است برای آزار او نیست و فقط نیازمند این است که برای گفتههایش به حرف و نگاه و حرکتی تأیید شود و همه از خصلتهای خاص زنانه است و اگر همسر تحت فشار با پرخاشگری و سرزنش سخن میگوید یا حرف نمیزند و با سکوتش بیان میکند که مرد باید اکنون به ناز او بها دهد یا با ابهام و مقدمه به اصل مطلب میرسدو... مستلزم رسیدن به شناخت زوجین از یکدیگر است.
مرد گاهی دوست دارد تنها باشد، اگر برای آینده و مراسم پیش رو بیتفاوت است و هرچقدر همسر با شوق و نشاط حرف میزند، او ساکت است یا حواس و فکرش به هرچیزی غیر از شنیدن است، خاصیت مرد بودنش چنین اقتضا میکند. و برای درک این موضوع زن باید به شناخت صحیحی از مرد رسیده باشد تا از تعارضها و تنش های بعدی پیشگیری شود.
دوران عقد لحظاتی را میآفریند که همسران بتوانند از روحیات یکدیگر آگاه شوند بی آنکه عمل یا سوءتفاهمی سبب رنجش آنان شود. هر کدام از زوجین درباره خود اطلاعات و شناختی دارند که گاه فکر میکنند همه آنها را با همان خصوصیات میشناسند و میپذیرند، پس ناآگاه و بینیاز از کسب آگاهی از دیگری به ازدواج روی میآورند. اگر همسران به خاطر داشته باشند از فرصت در کنار هم بودن در دوران کوتاه عقد برای رسیدن به شناختی کامل از یکدیگر استفاده کنند میتوانند بهبودی رابطهشان را در آینده نیز تضمین کنند. دوران عقد گذرگاهی است که یکی از مهمترین اتفاقها در آن میتواند درک تفاوتها و تلاش در جهات ایجاد تفاهم و سازگاری زوجین با یکدیگر باشد.
لیلا کیانیان