به چه کسانی جمالی می گویند؟
توفیری ندارد زن باشی یا مرد، وقتی توی تصمیم گیری هایت هرچند کوچک قلبت بر عقلت حاکم شود، می شوی جمالی! یعنی تیپ شخصیتی ات می شود جمالی! هر چند خانم ها بیشتر جمالی اند تا آقایان! اما هستند آقایانی که جمالی باشند. افرادی که جمالی اند علاقه وافری دارند که بوی زندگی، امید، تلاش و حرکت را در اطراف خود منتشر کنند، از تمام وجودشان برای شما مایه می گذارند تا شما نسبت به زندگی امیدوار باشید، دوست دارند جوری برای شما باشند که اگر نبودند شما احساس خلا کنید...
اندر نشانه های جمالی بودن:
زیباییطلباند.
دوست دارند عشق بورزند و مورد عشق واقع شوند.
رفاقتمدارند.
اهل تبعیت اند.
وابسته اند.
اهل ایثار و گذشت اند.
دلسوزند.
جزیینگر ند.
اعتماد به نفسشان از تأیید دیگران است (یعنی تشویق یا تهدید دیگران در انجام کارها برایشان از نان شب واجب تر است!)
نیاز به دیده شدن و مورد توجه دیگران قرار گرفتن دارند.
نگران قضاوت دیگران در مورد خود هستند.
کارهای نیمه تمام زیاد دارند.
اهل بحث و جدل نیستند.
نمی توانند نه بگویند.
خود را مقصر می دانند تا دعوا سریع بخوابد.
تمایل به انتقاد از خود دارند.
نیاز به برقراری رابطه با دیگران دارند.
خوشبین اند.
به چه کسانی جلالی می گویند؟
توفیری ندارد زن باشی یا مرد، وقتی توی تصمیم گیری هایت هرچند کوچک عقلت بر قلبت حاکم شود، می شوی جلالی! یعنی تیپ شخصیتی ات می شود جلالی! هر چند آقایان بیشتر جلالی اند تا خانم ها! اما هستند خانم هایی که جلالی باشند. افرادی که جلالی اند عاشق قدرتند! هدف گذاری می کنند، به هدف می رسند و بعد از ایستایی دوباره هدفگذاری و به هدف رسیدن... کلا اهل قانع شدن نیستند. از هر چیزی که آنها را از هدفشان دور کند گریزانند....
اندر نشانه های جلالی بودن:
اقتدارگرا هستند.
رقابتمدارند.
اعتماد به نفسشان از باورهای خودشان است.
اهل بحث و جدلند.
روحیه مدیریتی دارند.
نگاه بالا به پایین به افراد دارند و خود را از هر حیث بالاتر از دیگران میدانند.
هدفمدارند.
اهل برنامهریزی و تصمیمگیری اند.
خلاقند.
آیندهنگر هستند.
نیمه خالی لیوان را می بینند.
اهل انتقادند.
خود را بینیاز از کمک سایرین میدانند.
کلینگرند.
اهل ریسکند.
از عملکرد خود راضی اند.
هر شخص نسبت به باورهای مذهبی خودش متعهد است و از اصول آن تبعیت میکند. به عنوان نمونه در دین اسلام هر کدام از ما در درجه اول ملزم به پاک زندگی کردن و رعایت حقالناس و عبادت خداوند هستیم. و اگر جایی احساس کردیم که خطایی دارد صورت میگیرد، در مرحله اول امر به معروف و نهی از منکر و در صورتی که این روش کارساز نشد، وظیفه جهاد بر عهده ما است. علاوه بر مواردی که به آنها اشاره کردیم، ما در قبال افرادی که با آنها در ارتباط هستیم هم وظایف و تعهداتی را بر دوش داریم. نسبت به افراد خانوادهمان یک سری وظایف و مسئولیتها، نسبت به اشخاصی که در محیط کار با آنها درگیر هستیم، نسبت به کسانی که در محیط تحصیل میبینیم و در کل نسبت به تک تک افرادی که در اجتماع با آنها رو در رو میشویم یا به گونهای به ما مرتبط میشوند، وظیفهمند و دارای تعهد و مسئولیت هستیم.
وقتی صحبت از ازدواج و سختی ها و آسانی های آن می شود تقریبا یک مسئله در اظهارات اقشار مختلف مردم مشترک است همگی از افزایش چشم گیر و روز افزونِ تجملات و سنگینی مخارج عروسی و بَرج های این سبک زندگی جدید اظهار نارضایتی و نگرانی می کنند اما شگفت آور این است که این اظهارات هیچ تاثیری در تصحیح این بخش نوظهور در سبک زندگی امروزه ایرانیان ندارد و این فرهنگ اسراف و تجمل گرایی روز به روز، رو به گسترش است و دامنه ی تاثیرش از پایتخت تا دورترین دهِ کوچک، همه را در برگرفته است.
دوران شیرین، طلایی و پر از خاطرهای به نام دوران عقد آغازی است برای زندگی مشترک. دوران نامزدی، فاصلهی بین عقد و عروسی است. ولی این دوران در هر فرهنگ و آداب و رسومی شکل متفاوتی دارد. در گذشته به محض این که دختر و پسری به سن رشد میرسیدند، از طرف خانواده پسر پارچه یا حلقهای به عنوان نشانهی نامزدی در خانواده دختر به امانت میگذاشتند و با این کار دختر را نامزد و انتخاب شده برای پسر میدانستند. از آن پس نه پسر میتوانست نام دختر دیگری را ببرد و نه پسر دیگری سراغ آن دختر میرفت. مگر این که یکی از دو طرف راضی به این وصلت نبود. این رسم و آیین در بیشتر فرهنگها بوده و هنوز هم در برخی از نقاط کشور نیز به چشم میخورد.
ولی امروزه با توجه به برقراری روابط اجتماعی و فرهنگی وسیعی که پیرامون افراد در جامعه وجود دارد؛ گاهی امکان تلاقی دو فرهنگ متفاوت نیز وجود دارد و تعریف دقیقی از دوران عقد و نامزدی نمیتوان داشت. به عنوان مثال در بیشتر نقاط کشور، معمولاً آشنایی اولیهای بین دختر و پسر به وجود میآید که ممکن است با واسطه و یا بدون واسطه باشد. وقتی خانوادهها در جریان این موضوع باشند و خواستگاری و رفت و آمد، جهت آشنایی بیشتر انجام شود؛ دختر و پسر به عنوان نامزد یکدیگر شناخته شده و به راحتی میتوانند با هم ملاقات داشته باشند و نسبت به عقاید و سلیقههای یکدیگر شناخت پیدا نمایند. زمانی که نسبت به شروع زندگی مشترک به توافق برسند از نظر عرفی و شرعی صیغه و یا خطبهی عقد جاری میشود و با سپری کردن دوران عقد، خود را برای مراسم عروسی آماده میکنند.
نوع دیگر دوران نامزدی نیز این گونه است که پس از دو یا سه جلسه خواستگاری، قرارها و برنامهها مشخص میشود و برای رعایت حدود شرعی صیغه عقد جاری شده و دختر و پسر رسماً دوران عقد را آغاز میکنند که این دوران را تا زمان عروسی دوران نامزدی میگویند. البته در این دوران سعی و تأکید می شود که حریم ها حفظ شده و تا حد امکان مدت دوران عقد یا همان نامزدی متعادل باشد که علاوه بر این که دختر و پسر بتوانند با روحیات هم آشنا شوند از آن طرف، طولانی شدن هم باعث خستگی و بلاتکلیفی زوج جوان و خانوادهها نشود.
با این حال سه نکته را در دوران عقد باید در نظر داشت:
1- تعهد، که به صورت حقوقی و قانونی شکل میگیرد.
2- رابطه جنسی، که باید رعایت شود. با وجود این که منعی در آن نیست.
3- قطعیت، که در دوران نامزدی هیچ تعهد و تأهلی وجود ندارد ولی در دوران عقد تمامی حقوق زناشویی باید لحاظ شود.
دوران عقد بهترین دورانی است که فرد از تنهایی و تجرد رها شده و میتواند در کنار همراه و همدلش به روزهای خوب آینده بیاندیشد. فرد خودش را بهتر میشناسد و در شناخت اطرفیان و احترام به خانوادهها میکوشد. زوج جوان خوبیهای یکدیگر را میبینند و سعی دارند از همدیگر آزرده خاطر نشوند و رفتار مورد پسند طرف مقابل را انجام دهند. دوران نامزدی، دوران لطیفی است که فرد عادات و رفتارهای زشت و ناپسند خود را نیز میتواند به دست فراموشی سپرده و برای پایداری عشق تلاش کند.
مریم ظریف
قبل از آغاز زندگی مشترک، دوران عقد تنها فرصتی بود که زوج جوان به شناختی نسبی از هم میرسیدند. هر چند در بسیاری از خانوادهها باز هم زوج جوان نمیتوانستند تعامل چندانی با هم داشته باشند، اما همین تعامل اندک نیز میتوانست در مواردی تفاوتهای فاحش را آشکار کند و از متلاشی شدن یک خانواده پس از شکلگیری کامل و پس از تولد فرزندان جلوگیری کند و تلاشی در همان مراحل اولیه زندگی که آسیبهای کمتری از این جدایی وجود داشت، اتفاق میافتاد. از طرفی دوران عقد به خانوادهها هم این فرصت را میداد که بتوانند کمکهای خود به زوج جوان را ساماندهی کنند.
درگذشته توقعات زوجین هم از یکدیگر ابهامات کمتری داشت. خرده فرهنگها بسیار کمتر بود و یکدستی فرهنگ جامعه تکلیف را مشخص میکرد. همچنین تعدد توقعات و میزان توقعات کمتر بود. زیرا زندگیها سادهتر بود. به دلیل کمتر بودن ابهام در توقعات، زوج جوان با تعارضات کمتری روبرو بودند و همان تعاملات اندک دوران عقد میتوانست تفاوتهای مخرب را آشکار کند.
در حال حاضر شیوه ازدواج سنتی در حال تغییر است و تعداد زیادی از ازدواجها بر اساس انتخاب خود زوجین و بر اساس شناخت نسبی آنها از هم انجام میشود. در چنین شرایطی وضعیت دوران عقد قدری تفاوت پیدا میکند. دوران عقد از یک سو فرصتی فراهم میکند تا خانوادهها بتوانند برای کمکهای خود به زوج جوان برنامهریزی کنند. امروزه شاید زوجین نیاز به حمایتهای بیشتری از سوی والدین خود داشته باشند. در گذشته یک زوج جوان که فقط یکی از آنها با یک مدرک تحصیلی حتی دیپلم در ادارهای شاغل میشد، میتوانستند خیلی زود زندگی مستقل خود را ساماندهی کرده و از نظر اقتصادی روی پای خود بایستند اما امروزه حتی با وجود تحصیلات عالیِ هر دو نفر، تا سالها این زوج جوان نمیتوانند استقلال مالی ییدا کنند. دوران عقد این فرصت را فراهم میکند که پدر و مادرهای طرفین بتوانند به توافقات و تفاهماتی در حمایتهای خود از این زوج جوان برسند. از سوی دیگر هرچند امروزه امکان تعاملات زوجین در دوران عقد بیشتر شده اما نیاز به برخوردهای مکرر نیز بیشتر شده است، زیرا امروزه حتی در یک خانواده تفاوتهای فرهنگی به چشم میخورد و این تفاوتها، توقعات متفاوتی به وجود میآورد. زوج جوان باید تعامل طولانی داشته باشند تا به طور موردی از سطح توقعات همسر خود خبردار شوند و این نیاز به تعامل بیشتر دارد. لذا هر چند زوج جوان خود، همدیگر را انتخاب کرده باشند، اما نباید به شناخت قبل از ازدواج بسنده کنند زیرا به دلیل وجود خرده فرهنگها و تفاوتهای بیشتر فرهنگی در جامعه، نیاز به شناخت بهتر قبل از آغاز زندگی مشترک نیز بیشتر شده است و آشنایی قبل از ازدواج نیاز به دوران عقد را برطرف نمیکند.
بهتر است زوجین به آشنایی خود قبل از ازدواج بسنده نکرده و با توجه به تنوع بیشتر فرهنگی از دوران عقد نهایت استفاده را در جهت شناخت همسر خود و قبل از آغاز زندگی مشترک بکنند و خانواده ها نیز با توجه به مشروعیت روابط زوجین موانع برای تعامل آنها ایجاد نکنند تا در این دوران فرصت مناسبی برای شناخت زوجین از هم فراهم شود و قبل از رسمیت زندگی و به ویژه تولد فرزندان زوجین به تفاهم لازم جهت ادامه زندگی مشترک دست یابند.
ناهید هاشمیان
داشت با بچه ها بازی می کرد. یازده دوازده سال بیشتر نداشت. زن دایی صدایشان کرد: ناهار حاضر است. همه گرسنه شان بود و زود سر سفره نشستند. اما محمد علی دست به غذا نمی زد.
زن دایی تعجب کرد. گفت: مگر گرسنه نیستی؟
محمد علی سرش پایین بود. گفت:«می توانم خواهشی از شما بکنم؟ می شود چادرتان را سرتان کنید؟!» زن دایی از این که دید بچه ای با این سن، به این مسائل توجه دارد خوشحال شد. زود چادرش را سر کرد تا محمد علی بنشیند و راحت ناهارش را بخورد.
رابطه زن و شوهر، در ایده آل ترین حالت ها، رابطه ی یک زوج عاشق پیشه است که دائما در حال برطرف کردن نیازهای یکدیگرند، یک پله پایین تر که بیاییم، دوست داشتن و عادت است که باعث می شود این زوج در کنار هم آرامش یابند.
به طور کلی دوست داشتن، مزه ی زندگی مشترک است که بدون آن روز مردگی نصیب هر دو نفر می شود، پس باید بتوانیم در هر لحظه از زندگی مشترکمان، تا جایی که می توانیم در جهت رفع توقعات و انتظارات طرف مقابل باشیم تا شیرینی زندگی در نظرمان بیشتر شود و به قول معروف من آن پسندم که جانانم پسندد.
توقعات مردان ساده است...