ازدواج

توجه مرد به همسر

ارزش وجودی همسر (زن) در خانه به اندازه­ای است که از عوامل آرامش برای زندگی مرد به شمار آمده ( جعل منها زوجها لیسکن الیها ؛ اعراف، آیه­ی ۱۸۹ )، گفت­و گوی با وی نیز از کارهای نیک و خوب شمرده می­شود، و نیز دو رکعت نماز شخص همسردار از عبادت شبانه بی­همسر برتر است.در حدیثی آمده است که یک رکعت نماز از مرد همسردار برتر است از هفتاد رکعتی که مرد بی­همسر بگزارد.( المقنعه، ص ۴۹۷ ).

زن و شوهر نسبت به هم حقوق فراوانی دارند که با رعایت آن­ها زندگی شیرین و با­صفا می­شود و رعایت نکردن آن تلخکامی می­آورد.

خدای سبحان زنان را لباس مردان و مردان را لباس زنان معرفی کرده­است ( هن لباس لکم و انتم لباس لهن ؛ بقره، آیه­ی ۱۸۷).لباس مانع از آسیب و پوشاننده عیوب و حافظ از گرما و سرما و زینت بخش و مایه­ی آرامش انسان است.زن و شوهر نیز برای همدیگر چنین­اند، به شرط آنکه دو اصل مهم مودت و رحمت بر زندگی حاکم باشد.


پاداش نیکی به همسر (زن)

از مهم­ترین موارد نیکی به همسر اظهار محبت به وی و آراستگی ظاهری مرد است که از عوامل تحکیم خانواده به شمار می­آید.

امیرمومنان (ع) در وصیت به محمد حنفیه فرمود: به راستی زن ریحانه است و قهرمان نیست، پس در هر حال با وی مدارا کن و همراهی نیکو داشته باش تا زندگیت با­صفا گردد ( الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۲ ).

امام صادق (ع) فرمود: بر شوهر در تعامل با همسرش سه چیز ضروری است : موافقت با وی تا موافقت و محبت و میل او را به خود جلب کند، خوش­اخلاقی با وی و دلبری از او با آراستگی ظاهر در نگاهش و گشایش در زندگی برای او ( تحف العقول، ص ۳۲۳ ).



پاداش اخروی نیکی به همسر (زن)

امیرمومنان (ع) می­فرماید : روزی رسول خدا (ص) بر ما وارد شد و فاطمه کنار دیگی نشسته بود و من عدس پاک می­کردم. فرمود : ای ابالحسن ! هیچ مردی نیست که همسرش را در خانه یاری دهد مگر اینکه برای او عبادتی بسیار فراوان از روزه و شب­ زنده­داری به شمار می­آید ( جامع الاخبار، ص ۱۰۲ ).


مرز نیکی مرد به همسر

مرز نیکی مرد به همسر آن است که به نیازهای واقعی او توجه شود. حتی در گفت­و گو و معاشرت با وی چنانچه به پیروی از هوا و هوس او نینجامد، سفارش شده است.

رسول خدا (ص) فرمود : ای علی! هر مردی که از همسرش پیروی کند خدا وی را به چهره در آتش می افکند.علی (ع) پرسید : این پیروی چیست ؟ فرمود : به همسرش اجازه دهد بدون پوشش به حمام های عمومی و عروسی­ها و سوگواری­ها برود یا لباس نازک بپوشد ( الفقیه، ج ۴، ص ۳۶۲ ).


نیکی به شوهر

پیامبر اکرم (ص) فرمود : زن نگهبان خانواده شوهر و فرزندان اوست و او در این نگهبانی مسئول است ( ارشادالقلوب، ص ۱۸۴ ).

و هم ایشان فرمودند : اگر می خواستم به کسی دستور دهم که برای دیگری سجده کند به زن می­گفتم که برای شوهرش سجده کند ( الکافی، ج ۵، ص ۵۰۸ ).

و فرمودند : برای زن روا نیست که خشمگینانه به شوهرش بنگرد ( ارشاد القلوب، ص ۱۷۵ ).



پاداش خدمت به شوهر

بر پایه­ی برخی از روایات به هر زنی که به شوهرش جرعه­ای آب بنوشاند پاداش فراوانی داده می­شود و شصت گناه از او بخشوده می­شود ( ارشادالقلوب، ص ۱۷۵).

ام سلمه از پیامبر (ص) پرسید: ارزش خدمت زنان به شوهرانشان چیست؟ آن حضرت فرمود : هیچ زنی از خانه همسرش چیزی را به قصد اصلاح جابه­جا نمی­کند، مگر اینکه خدا به وی نظر رحمت افکند و هر کسی که خدا به وی نظر رحمت کند عذابش نخواهد کرد ( بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۵۱ ).



مرز اطاعت از شوهر

اگرچه خشم و خشنودی خدا نسبت به زنان بر محور خشم و خشنودی همسرانشان است، این به معنای تمکین زن در برابر همه خواسته های مرد نیست، بلکه خواسته او باید مشروع باشد.

امام صادق (ع) فرمود : زنی که شب را سپری کند در حالی که شوهرش از او در مورد حقی خشمگین باشد نمازی از وی پذیرفته نمی­شود تا اینکه همسرش از او خشنود شود ( الکافی، ج ۵، ص ۵۰۷ ).[۱]


برگرفته شده از وبلاگ مهاجر از آدرس اینترنتی mohajer.blog.ir
مهاجر
۲۹ دی ۹۲ ، ۱۰:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

همه عالم را در خودش جا می داد

روزی که مصطفی به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت: شما می دانید که این دختری که می خواهید با او ازدواج کنید چه طور دختری است؟این،صبحها که از خواب بلند می شود،هنوز نرفته که صورتش را بشوید و مسواک بزند کسانی تختش را مرتب کرده اند،لیوان شیرش را جلو در اتاقش آورده اند و قهوه آماده کرده اند.شما نمی توانید با مثل این دختر زندگی کنید،نمی توانید برایش مستخدم بیاورید این طور که در خانه اش هست.

مصطفی خیلی آرام اینها را گوش داد و گفت: من نمی توانم برایش مستخدم بیاورم اما قول می دهم تا زنده ام وقتی بیدار شد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت.

و تا شهید شد این طور بود.حتی وقتهایی که در خانه نبودیم،در اهواز در جبهه اصرار می کرد خودش تخت را مرتب کند،می رفت شیر می آورد.خودش قهوه نمی خورد،ولی می دانست ما لبنانی ها عادت داریم،درست می کرد.می گفتم”خب برای چی مصطفی؟می گفت: من قول داده ام به مادرتان تا زنده هستم این کار را برای شما انجام بدهم.

مامان همیشه فکر می کرد مصطفی بعد از ازدواج کارهای آنها را تلافی می کند.نگذارد من بروم پیش آنها،ولی مصطفی جز محبت و احترام کاری نکرد و من گاهی به نظرم می آمد؛مصطفی سعه ای دارد که می تواند همه عالم را در وجودش جا بدهد و همه سختیهای زندگی مشترکمان در مدرسه جبل عامل را.(روایت غاده جابر،همسر شهید چمران)


اولین هدیه چمران

یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستا می رفت همراهخش بودم،داخل ماشین هدیه ای به من داد.اولین هدیه اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم.خیلی خوشحال شدم و همان جا بازش کردم دیدم روسری است.یک روسری قرمز با گلهای درشت.من جا خوردم،اما او لبخند زد و به شیرینی گفت:بچه ها دوست دارند شما را با روسری ببینند.از آن وقت روسری گذاشتم.او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد،به اسلام آورد.نه ماه زیبا با هم داشتیم و بعد ازدواج کردیم.(همان)


این جا مخابرات نیست

آقا ولی الله به کارهای من خیلی توجه داشت.حتی به کوچکترین کارها،یادم هست یک بار نقاشی ای کشیده بودم،به آقا ولی نشان دادم.گفتم:ببین که چی کشیدم.

آقا ولی الله گفت:فکر کردی ولی بی هنره؟

بعد یک کاغذ بردداشت و شروع کرد تند تند نقاشی کشیدن،منتظر بودم ببینم چی می کشد.دیدم هر چیزی را که من کشیده بودم آقا ولی هم کشید؛خیلی بهتر از من.

آقا ولی الله گاهی توی خانه،علیا مخدره صدایم می کرد.از همان روزهای اول زندگیمان!اوایل دیگران نمی دانستند.آقا ولی الله رفته بود منطقه.من هم رفتم خانه خودمان تا تنها نباشم.آقا ولی الله کم تلفن می کرد،ولی تا صدای زنگ تلفن می آمد،با خودم فکر می کردم حتما خودش است.توی همین فکر و خیالات بودم که تلفن زنگ زد.خواهرم گوشی را برداشت.دیدم دارد می گوید:اینجا مخابرات نیست آقا اشتباه گرفته اید.این را که شنیدم از جایم پریدم.فهمیدم خواهرم پشت گوشی چه شنیده که اینطور می گوید.خیلی فرق بود بین علیا مخدره و مخابرات،اما خواهرم که نمی دانست.(روایت تهمینه عرفانیان،همسر سردار شهید ولی الله چراغچی)


حالا فهمیدی چه حالی دارم؟

من عادت داشتم که  موقع قسم خوردن می گفتم:به جان خودم،به مرگ خودم.عباس در مورد این عبارتها عکس العمل نشان می داد.ناراحت می شد.یک بار خودش این عبارتها را به زبان آورد.من اعتراض کردم.گفت:حالا متوجه شدی وقتی تو می گویی به مرگ خودم من چه حالی دارم.تو تنها مال خودت نیستی.تو شریک زندگی منی.(روایت زهرا منصف،همسر شهید عباس کریمی)


پای تلفن سجده کرد

بچه که به دنیا آمد،پدرم خبرش را تلفنی به او داد.اول نگفته بود که بچه دختر است.فکر کرده بود ناراحت می شود.وقتی گفته بود،او همان جا پای تلفن سجده شکر کرده بود.

رای دیدن من و بچه آمد قزوین.از خوشحالی این که بچه دار شده از همان دم در بیمارستان به پرستار ها و خدمتکارها پول داده بود.یک سبد خیلی بزرگ گل گلایل و یک گردنبند قیمتی هم برای من آورد.(روایت ملیحه حکمت،همسر خلبان شهید عباس بابایی)


هر طور خودت دوست داری

شاید علاقه اش را خیلی به من نمی گفت،ولی در عمل خیلی به من توجه می کرد.با همین کارهایش غصه دوری از خانواده ام یادم می رفت.حقوق که می گرفت،می آمد خانه و تمام پولهایش را می گذاشت توی کمد من.می گفت:هر جور دوست داری خرج کن.خرید خانه با من بود.اگر خودش پول لازم داشت می آمد و از من می گرفت.

هر وقت هم دلم برای پدر و مادرم تنگ می شد.آزاد بودم یکی دو هفته بروم اصفهان.اصلا سخت نمی گرفت.از اصفهان هم که بر می گشتم،می دیدم زندگی خیلی مرتب و تمیز است.لباسهایش را خودش می شست و آشپزخانه را مرتب می کرد.(روایت زهرا موزرانی،همسر سردار شهید یوسف کلاهدوز)


تو دست تنهایی

نگهداری از بچه ها،به اندازه داشتن دو تا بچه دو قلو برایم سخت بود.انوش گریه می کرد،آلاله هم از صدای او بیدار می شد.انوش خوب می شد،آلاله مریض می شد!

می رفتم توی اتاق بچه ها،در را می بستم که صدای گریه شان بیدارت نکند.دلت طاقت نمی آورد.انوش روی پای تو خوابش می برد.آلاله روی پای من،می گفتم:جواد تو برو بخواب،صبح زود پرواز داری.

می گفتی:نه ژیلا جان تو دست تنهایی.

خانه که بودی،انوش و آلاله را خودت عوض می کردی،خودت مراقبشان بودی.می فهمیدی چه قدر خسته ام….

تو خوب بودی جواد دوستم داشتی….

…از پاکستان که برگشتی،خانه پر از سوغاتی شد.وقت رفتن گفته بودم یک روتختی برایم بیاوری.ده تا آوردی.دوستهایت می گفتند«توی هواپیما هر کجا را نگاه می کردی یک روتختی بود.روی همه هم نوشته بود ستوان فکوری»ده تا روتختی آورده بودی،رنگ به رنگ…

… دکتر گفت:«خانم شما خیلی جوان است.هنوز آمادگی مادر شدن ندارد.»من نوزده سالم بود.یادت هست جواد.مثل همه زنهای دیگر از بوی غذا عق می زدم.فهمیدم دارم مادر می شوم….

هر چه بالش توی خانه داشتیم می گذاشتی دو طرفم،آرام رانندگی می کردی،هر ده روز می آوردیم تهران،برای معاینه.(روایت ژیلا ذره خاک همسر شهید جواد فکوری)



حالم خوب است،خداحافظ

هیچ وقت یادم نمی رود که هر جا بود به فکر من بود.یک بار حتی از خط مقدم زنگ زد اصفهان حالم را پرسید.صداش خش خش می کرد.بعدها گفت از خط زنگ زده.

گفت:گفتم زنگ بزنم نگرانم نباشی.

همیشه یک روز در میان زنگ میزد و خیلی فوری که «حالم خوب است.نگران نباش.خداحافظ».اگر هم وقت نمی کرد خودش تلفن بزند،به دوستهاش می گفت:زنگ بزنید که به خانمم بگویید حالم خوب است.نگران نباشید.تا دو سه روز دیگر می آین خانه.

پیغام را می رساندند.خودش هم زنگ می زد.نه چند روز بعد.سه چهار ساعت بعد می گفت:من الان از باختران راه می افتم می ایم.

می گفتم:کجا؟

می گفت:خانه دیگر.

می گفتم:تو به دوستهات …

می گفت:اگر و مگر را بگذار کنار من دارم می آیم.خداحافظ.

مگر ول می کرد.هر جا می رسید زنگ می زد که من الان تهرانم.

وقتی به خانه می آمد،کمک حالم می شد؛خیلی هم با سلیقه بود.تا از راه می رسید ،دیگر حق نداشتم بچه ها را عوض کنم.حق داشتم شیرشان را آماده کنم و دهانشان بگذارم.حق نداشتم هیچ کاری کنم.(روایت ژیلا بدیهیان همسر شهید همت)



زن که برده نیست

بسیار مهربان و شوخ طبع بود.مشکلات کاری را به خانه نمی آورد.خیلی به مشورت اهمیت می داد.برای نظر زن ارزش زیادی قائل بود.بیشتر وقتها از رفتار بعضی مردها که با زنان خودشان رفتار خوبی نداشتند اظهار بیزاری می کرد،روحیه همکاری خوبی داشت.اما خودم راضی نمی شدم با آن همه کار طاقت فرسایی که داشت،وقتی به خانه می آید دست به سیاه و سفید بزند.واقعا به زحمتشان راضی نبودم.ولی با این همه به من اجازه نمی داد لباسهایش را بشویم.خودش می شست و می گفت:نمی خواهم شما را به زحمت بیندازم.من هم اصرار می کردم که وظیفه منه  و باید لباسهای شما را بشویم و به این کار افتخار می کنم.

یادم هست بعد از عملیات خیبر ایشان دیر وقت آمد خانه؛سر تا پایش شنی و خاکی بود.خیلی خسته بود.آنقدر خسته که با پوتین سر سفره نشست.تا من غذا را آماده کنم،ایشان سر سفره خوابش برد.آمدم و آرام پوتینهایش را در آوردم که بیدار شد و با لحن خاصی گفت:این وظیفه شما نیست.زن که برده نیست.من خودم این کار را می کنم.وقتی پوتینهایش را در اورد گفتم:پس لااقل جورابهایت را در بیاورم.گفت:من هر حرفی را یکبار می زنم.بعد با آن حال خستگی خندید.(روایت منیر ارمغان همسر شهید مهدی زین الدین)



در صف مطالعه می کرد

روزهای بعد از جنگ ما ایشان را بیشتر می دیدیم.با این که تعداد مسئولیتهایی که داشت از حد تواناییهای یک ادم خارج بود،ولی در خانه طوری بود که ما کمبودی احساس نمی کردیم؛با آن که من هم کار در مخابرات را اغاز کرده بودم و ایشان هم واقعا گرفتاری کاری داشت و تربیت سه فرزندانمان هم به عهده مان بود.وقتی من می گفتم فرصت ندارم،شما بچه را مثلا دکتر ببر،می برد.من هیچ وقت درگیر مسائل خرید بیرون از خانه ،کوپن یا صف نبودم.جالب است بدانید که اکثر مطالعاتش را در این دوران در همین صفها انجام داد.تمام خرید خانه به عهده خودش بود و اصلا لب به گلایه باز نمی کرد.خلق خوشی داشت.از من خیلی خوش خلق تر بود.(روایت امیر امینی همسر شهید آوینی)



از عشق تا کلمه بی نهایت

با مصطفی یک عالم بزرگ را گذراندم،از ماده به معنا،از مجاز به حقیقت و از خدا می خواهم که متوقف نشوم در مصطفی،همچنان که خودش در حق من این دعا را کرد:

«خدایا! من از تو یک چیز می خواهم با همه اخلاصم که محافظ غاده باش و در خلاء تنهایش نگذار! من می خواهم که بعد از مرگ او را ببینم در پرواز.خدایا می خواهم غاده بعد از من متوقف نشود و می خواهم به من فکر کند مثل گلی زیبا که در راه زندگی کمال پیدا کرد و او باید در این راه بالا و بالاتر برود.می خواهم غاده به من فکر کند مثل یک شمع مسکین و کوچک که سوخت در تاریکی تا مردوار از نورش بهره برد برای مدتی بس کوتاه.می خواهم او به من فکر کند مثل یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمه عشق گفت و رفت به سوی کلمه بی نهایت»(روایت غاده جابر همسر سردار شهید مصطفی چمران)



با گریه از من تشکر کرد

یک هفته بود مادرم در بیمارستان بستری بود.مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید،حتی شبها». و من هم این کار را کردم.

مامان که خوب شد و آمدیم خانه،من دو روز دیگر هم پیش او ماندم،یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم،قبل از اینکه ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می کرد.من گفتم:« برای چی مصطفی؟»

گفت:« این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آنرا بوسید.» گفتم : از من تشکر می کنید؟خب این که من خدمت کردم مادر من بود،مادر شما نبود که این همه کارها می کنید.

گفت:«دستی که به مادرش خدمت می کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد.من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.»

هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر با ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.(همان)



وقتی آن مرد بزرگ می آمد

حدود یک سال و نیم با شهید زندگی کردم.این مدت از نظر زمانی کم بود،ولی از لحاظ کیفیت ارزش بالایی داشت.بارها شد که من ده روز ایشان را نمی دیدم.مخصوصا وقتی عملیاتی صورت می گرفت این زمان بیشتر می شد و تا روزی که جبهه ها استقرار و ثبات پیدا نمی کرد،به خانه نمی آمد.آن هم حدود سه یا چهار ساعت.در همین ساعتهای کم آنقدر برخوردش مهربانانه و سنجیده بود که بعد از رفتن او،احساس می کردم اگر یک ماه دیگر هم نیاید همین توان معنوی برایم کافی بود.وقتی می آمد چشمهایش از فرط بی خوابی سرخ بود و از خستگی صدایش به زحمت در می آمد.همه اش تلاش بود.لحظه ای آرام و قرار نداشت.اما با آن همه خستگی وقتی پایش به خانه می رسید با حوصله می نشست و با من صحبت می کرد.قدردان بود.تقید او به مطالعه برای من بسیار عزیز بود.حتی بعضی از کتابهایی که خوانده بود را به من توصیه می کرد بخوانم.از طرف دیگر او به زبا عربی تسلط داشت و متون خوبی برای مطالعه انتخاب می کرد.(روایت پروین داعی پور همسر سردار شهید حسن باقری)



نمی گذاشت اخمم باقی بماند

وقتی نبود،وقتی منطقه بود و مدتها می شد که من و بچه ها نمی دیدمش،دلم می گرفت.توی خیابان زن ها و مرد ها را می دیدم که دست در دست هم راه می روند،غصه ام می شد.زن شوهر می خواهد بالای سرش باشد.

می گفتم:«تو اصلا می خواستی این کاره بشوی چرا آمدی مرا گرفتی؟»

می گفت:«پس ما باید بی زن می ماندیم»

می گفتم:«اگر سر تو نخواهم نق بزنم پس باید سر چه کسی بزنم؟»

می گفت:«اشکال ندارد ولی کاری نکن اجر زحمتهایت را کم کنی،اصلا پشت پرده همه این کارهای من بودن توست که قدم هایم را محکم تر می کند»

نمی گذاشت اخمم باقی بماند.کاری می کرد که بخندم و آن وقت همه مشکلاتم تمام می شد.(روایت ملیحه حکمت همسر شهید عباس بابایی)



صوت قرآنش دیوانه ام می کرد

با این که کمتر همدیگر را می دیدیم،وقتی به خانه می آمد ساعتی را به حرف زدن می گذراندیم.بیشتر حرفهایمان روی آیه های قرآن،شهادت و شفاعت ائمه(ع) بود.عباس صبح که از خواب بیدار می شد،قرآن می خواند.آن صوت قرآنش واقعا دیوانه ام می کرد.یک حالت معنوی در من به وجود می آورد.لحن عباس طوری بود که انگار یک عاشق دارد حرف می زند.این صوت فضای خانه را پاکیزه و روشن می کرد و من برای کارهای روزمره بیشتر آمادگی پیدا می کردم.بیش از اندازه به فکر من و بچه ها بود.شاید برایتان جالب باشد بگویم اگر بگویم عباس بسیار شوخ طبع بود.گاهی ما از گفته ها و رفتارهایش از خنده ریسه می رفتیم.در کارهای خانه هم کمکم بود.اصلا نمی خواست مرا یا بچه ها را غمگین ببیند.به همین خاطر روحیه شوخ طبعی اش را به کار می انداخت و ما را می خنداند.(همان)



سحرها بیدار شو

حسن آقا شنید که روزی پدر می شود.با خوشحالی زیاد گفت:«ببین!از این به بعد مسئولیتمان خیلی زیاد و سنگین می شود.تا می توانی سحرها بیدار شو و نماز بخوان.سعی کن همیشه با وضو باشی.از غیبت جدا بپرهیز.از آنچه به حلال بودن آن اطمینان نداری هیچ گاه نخور!

از همه مهم تر تا می توانی قرآن بخوان که خیلی تاثیر دارد.

حسن اقا اعتقاد داشت که رعایت چنین کارهایی مقدمه تربیت صحیح فرزند است.( روایتی از همسر شهید حسن فلاح هاشمیان)



همیشه با تبسم

همیشه یک تبسم زیبا داشت.وارد خانه که می شد،قبل از حرف زدن لبخند می زد.عصبانی نمی شد.صبور بود،اعتقادش این بود که این زندگی موقت است و نباید سر مسایل کوچک خود را درگیر کنیم.گاهی وقتها از شدت خستگی خوابش نمی برد.یک روز مشغول آشپزی بودم،علی هم کنار دیوار تکیه داد و مشغول صحبت با من شد تا چند دقیقه بعد آب و غذایی برای او ببرم.نگاه کردم دیدم کنار دیوار خوابش برده.ولی با همین وضعیت خیلی از مواقع کمک کار من در منزل بود،مثلا اجازه نمی داد که هر شب از خواب بلند شوم و به بچه برسم.می گفت:«یک شب من،یک شب شما ….» یک شب شام اماده کرده بودم که متوجه شدیم همسایه ما شام درست نکرده فورا علی غذای ما را برای آنها برد.گفتم : خودمان؟!

گفت: ما نان و ماست می خوریم…(روایت همسر سردار شهید علیرضا عاصمی)

*****************************


برگرفته شده از وبلاگ مهاجر از آدرس اینترنتی mohajer.blog.ir
مهاجر
۲۹ دی ۹۲ ، ۱۰:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خداوند متعال برای هر کاری اسبابی قرار داده است که برای به نتیجه رسیدن آن، باید از طریق اسباب آن عمل کرد.
راه پیدا کردن همسر مناسب، تحقیق و شناسایی دقیق است، البته در این راه باید از خداوند هم کمک خواست تا ما را در شناخت صحیح هدایت کند و تلاش¬های ما به نتیجه ی مطلوب برسد.
دعاهایی که در روایات و از زبان ائمه(ع) بیان شده است همگی باید به همراه تلاش و کوشش و تحقیق همه جانبه برای انتخاب همسر باشد.
یکی از دعاهایی که در این زمینه از ائمه(ع) نقل شده، دعایی است که از حضرت علی(ع) نقل شده است، ایشان فرمودند: «هر یک از شما که خواست ازدواج کند باید ابتدا دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت سوره ی فاتحةالکتاب و سوره ی یس را بخواند، وقتی که ازنماز فارغ شد بعد از حمد و ثنای پروردگار این گونه بگوید:
پروردگارا، همسری مهربان و بچه آور و شکرگزار و باغیرت به من عطا کن که اگر به او نیکی کردم شکرگزار باشد، و اگر به او بدی کردم مرا ببخشد، و اگر یاد خدا کردم مرا یاری کند، و اگر خدا را فراموش کردم مرا به یاد خدا بیندازد، و اگر از نزد او خارج شدم (اسرار و اموال و آبروی مرا) حفظ کند، و اگر بر او وارد شدم مرا خوشحال سازد، و اگر او را به کاری امر کردم مرا اطاعت کند، و اگر بر علیه او قسم خوردم (که او کاری را انجام دهد) او (آن کار را انجام داده) و مرا از آن قسم بریءالذمّه کند، و اگر بر او غضب کردم مرا راضی سازد. ای پروردگار صاحب جلال و اکرام، چنین همسری را به من ببخش! پس به درستی که من او را از تو خواسته¬ام و به من نمی رسد مگر آن چیزی که تو منت می گذاری و عطا می کنی.»


مهاجر
۲۹ دی ۹۲ ، ۱۰:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امروز یکی از دوستان سی چهل ساله‌ام را بعد از مدت‌ها دیدم. بعد از کمی صحبت گفت: اقدام نکردی؟ گفتم برا چی؟ گفت: معمولاً در این سنین برای چی اقدام می‌کنن؟

بالاخره دوزاری‌ام افتاد که منظورش ازدواج است!

گفتم: حالا تا ۳۵ سال وقت هست ;)

گفت: مرد حسابی! تا اون موقع که عقلت کامل می‌شه و دیگه ازدواج نمی‌کنی که!!! http://aftab.cc/modules/Forums/images/smiles/icon_acc%20(11).gif

اول فکر کردم شوخی می‌کند، اما کمی که توضیح داد، دیدم واقعاً جدی می‌گوید!

می‌گفت: خدا وکیلی! من اگر الان و در این سن می‌خواستم ازدواج کنم، بلا نسبت غلط می‌کردم!!

می‌گفت: ازدواج با هیچ عقل سالمی جور در نمی‌آید!!

گفتم: والا به قول شما، من همین الان هم هر چی فکر می‌کنم می‌بینم ازدواج کنم که چی بشه!؟ مگه بیکارم!؟

گفت: راست می‌گی! حواسم نبود که شما همین الان هم عقلتون کامله! :)

 

اما جدا از تمام این شوخی‌ها، به صحبت‌های رد و بدل شده بین ما دقت و فکر کنید! حقیقتاً یکی از نکات فراموش شده در مورد ازدواج در سنین بالا همین است! حقیقتاً ازدواج، عشق می‌خواهد. هر کجا هم که عقل وارد شود، عشق خارج می‌شود. انسان هم که هر چه بزرگ‌تر می‌شود، عاقل‌تر می‌شود و می‌توان گفت از عشقش کمتر می‌شود.

من افرادی را می‌شناسم که وقتی از سن ۳۰ سال گذشته‌اند، دیگر هیچ رغبتی برای ازدواج نداشته‌اند… یعنی انسان اگر تا ۳۰ سال دوام بیاورد، دیگر خیلی سخت است که عقل اجازه دهد که برود به سمت ازدواج!

نکته جالبی بود که باعث شد نظرم در مورد ازدواج تا حدودی عوض شود! به نظرم باید هر چه سریع‌تر تا فعلاً عقل کامل‌تر از این نشده ازدواج کنیم!!!





مهاجر
۲۹ دی ۹۲ ، ۱۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مرد از راه می رسه
ناراحت و عبوس
زن:چی شده؟
مرد:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش)
زن حرف مرد رو باور نمی کنه: یه چیزیت هست.بگو!
مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه ....

لبخند می زنه
زن اما "می فهمه"مرد دروغ میگه:راستشو بگو یه چیزیت هست
تلفن زنگ می زنه
دوست زن پشت خطه
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتن
مرد در دلش خدا خدا می کنه که زن زودتر بره
زن خطاب به دوستش: متاسفم عزیزم.جدا متاسفم که بدقولی می کنم.شوهرم ناراحته و نمی تونم تنهاش بذارم!
مرد داغون می شه
"می خواست تنها باشه"
...............................................................................
مرد از راه می رسه
زن ناراحت و عبوسه
مرد:چی شده؟
زن:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که شوهرش برای فهمیدن مساله اصرار کنه و نازشو بکشه)
مرد حرف زن رو باور می کنه و می ره پی کارش
زن برای اینکه اثبات کنه دروغ می گه  دو قطره اشک می ریزه
مرد اما باز هم "نمی فهمه"زن دروغ میگه.
تلفن زنگ می زنه
دوست مرد پشت خطه
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتن
(زن در دلش خدا خدا می کنه که  مرد نره )
مرد خطاب به دوستش: الان راه می افتم!
زن داغون می شه
"نمی خواست تنها باشه"

مهاجر
۲۷ دی ۹۲ ، ۰۵:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

«مشاهده» یعنی اینکه در هر انتخابی خوب مشاهده کنند، ظاهر و قیافه طرف مقابل را در ذهن خود بررسی کنند، شکل و حرکات شیوه گفتار و رفتار ظاهری او را به عنوان شرط اول بپذیرند، زیرا بارها به مرکز مشاوره مراجعه شده که آقا بعد از ۸ ماه می گوید: من زن قد بلند می خواستم خانم قدش کوتاه است، یا اندازه بینی و فرم دندانهای او مطابق سلیقه من نیست و یا خانمی می گوید شوهرم نمی تواند در جمع صحبت کند، خوب لباس نمی پوشد و از این قبیل نظرها. بنابراین اگر قصد و نیت ازدواج است تا حدی که اسلام هم اجازه داده باید یکدیگر را ببینند و بپسندند.
«مصاحبه» است که دو نفر باید خوب با هم صحبت کنند و درباره نکات مثبت و منفی یکدیگر و مسائل مهمی که در تاریخچه هر کدام وجود دارد. بیماریهای خاص، محل سکونت، آینده و اینکه می خواهند کار کنند یا شغلشان چه باشد، نحوه تربیت فرزندان و مسائل دیگری که ممکن است پیش بیاید صحبت کنند و چند جلسه با اطلاع خانواده ها، دختر و پسر با هم دیدار و گفتگو داشته باشند تا نسبت به هم شناخت بیشتری  پیدا کنند.
«مکاشفه» است که به قصد تحقیق و بررسی از زندگی اجتماعی طرف مقابل پرسش کنند از مدرسه، محل کار، محل سربازی، دانشگاه و ... تا ببینند وجهه اجتماعی او چگونه است. برخوردش با مردم در اجتماع چطوری است مثلاً فردی که با هیچ کس ارتباط ندارد و دوست صمیمی هم ندارد  شاید دچار بدبینی باشد یا اختلاف داشتن خانواده همسر با همسایه و دیگران ... یا اختلالات دیگر که بهتر است همان ابتدا با پرسیدن از افراد مختلف چهره اجتماعی او بهتر مشخص شود.
«مشاوره» که بر اساس تخصص، تبحر و تجربه مشاور دو نفر با هم مقایسه می شوند که میانشان تا چه حد و میزان سازگاری وجود دارد و تناسب زندگی این دو با هم چقدر است و بر همین اساس هر دو مورد سنجش مشاور قرار می گیرند و چون مشاور یک فرد بی طرف است می توان روی اظهارنظر او حساب کرد و تأیید یا عدم تأیید او را به حساب مخالفت افراد خانواده نگذاشت.
مهاجر
۲۱ دی ۹۲ ، ۲۳:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امروزه  یکی از موانع ازدواج هزینه های سنگین آن می باشد، بطوری که بسیاری از جوانها به بهانه هزینه هایی که باید برای ازدواج پرداخت کنند از این سنت الهی روی گردان شده اند.اما اگر نظری  به ازدواج از منظر دین بیفکنیم خواهیم دید که اکثر هزینه هایی که برای ازدواج امروزه وجود دارد جزء بدعتی آشکار چیزی نبوده زیرا بسیاری از خرجهای که امروز برای مراسمات ازدواج  صورت می گیرد همه آنها  جزء اسراف چیزی دیگری نیست ،رهبر معظم انقلاب در این مورد می فرمایند:در همه امور زندگی تان سادگی را رعایت کنید . اولش هم از همین مراسم ازدواج است ، از این جا شروع می شود. اگر ساده برگزار کردید ، قدم بعدی اش هم می شود ساده و الّا شما که رفتید آن مجلس کذایی ِ مثل اعیان و اشراف های زمان طاغوت را درست کردید ، بعد دیگر نمی توانید بروید توی خانه کوچکی مثلاً با وسایل مختصری زندگی کنید . این جور نمی شود دیگر. از اول، زندگی را پایه اش را بر اساس سادگی و ساده زیستی بگذارید تا زندگی بر خودتان ، بر کسانتان و بر مردم جامعه ان شاءا... آسان شود.[۱]
اما گاهی اوقات با زیرکی و درایت می توآن کاری کرد که این هزینه ها را به حداقل خودشان برسانیم که  از جمله می شود به موارد زیل اشاره کرد.

برای کاهش هزینه‌های عروسی چگونه عمل کنیم

صرفه جویی در هزینه های عروسی یعنی چه ؟ آیا صرفه جویی ،به معنای لذت نبردن از این اتفاق مهم زندگی و کم اهمیت جلوه دادن آن است؟در جواب باید گفت خیر.بلکه هدف از صرفه جویی در هزینه ها، مدیریت صحیح و دینی بودجه و هزینه عروسی است که می تواند شروعی درست در ابتدای زندگی شما باشد .

عاقلانه خرج کردن

منظور ما از صرفه جویی و مدیریت هزینه های عروسی، عاقلانه خرج کردن است و برای عاقلانه خرج کردن رعایت نکات زیر می تواند به شما کمک کند. اگر شما هم به دنبال راههای صرفه جویی و قناعت هزینه های ازدواج و عروسی هستید، این نکات را بخوانید.

 کاهش هزینه های عروسی با تعیین هوشمندانه تاریخ مراسم

اگر مصمم هستید هزینه های مراسمات ازدواجتان را کاهش دهید، اولین اسکناس ها را می توانید با تعیین درست و دقیق تاریخ مراسم خود، صرفه جویی کنید. بسیاری از خدمات مرتبط با برگزاری مراسم عروسی، در روزهای وسط هفته و فصل های پاییز و زمستان، ارزانتر هستند.
شما می توانید با انتخاب یک روز در روزهای وسط هفته تخفیف های قابل توجهی در این خدمات کسب کنید. بعنوان مثال، تالارها و باغ های محل برگزاری مراسم، گل فروشی ها، موسسه های عکاسی و فیلم برداری، آرایشگاه های عروس و ... همگی در روزهای میانی هفته، تخفیف های قابل توجهی به مشتریان خود می دهند.
علاوه بر این در فصل های سرد سال مثل پاییز و خصوصا زمستان، که بازار مراسم عروسی کم رونق تر است، می توانید این خدمات را با قیمت های پایین تری نسبت به بهار و تابستان، دریافت کنید.

انتخاب درست محل برگزاری مراسم عروسی

آمارو ارقام نشان می دهد بخش عمده ای از هزینه های عروسی (حدود ۳۰%) مربوط به خرج های محل برگزاری مراسم و پذیرایی است. بنابراین در انتخاب باغ یا تالار محل برگزاری جشن عروسی تان بیشتر دقت کنید. بعنوان مثال اگر تعداد مهمانان شما کم است، چه لزومی دارد که یک تالار بزرگ را انتخاب کنید؟ چرا سراغ مکان کوچکتری نمی روید؟ با انتخاب جای کوچکتر، مهمانان شما هم بیشتر به هم نزدیک می شوند و اصطلاحا در فضای تالار " گم نمی شوند ".یا اصلا چه لزومی دارد که تالار بگیرید بسیاری از زواجهای جوان هستند که با هزینه عروسی خود منزل ویا ..تهیه کرده اند.

برخی از باغ ها نیز به دلیل اینکه در اطراف شهرها واقع هستند و در ضمن هزینه های کمتری دارند، با قیمت های مناسب تری با شما قرارداد می بندند و در عین حال مهمانان شما از فضای با طراوت آنجا لذت می برند. شاید گزینه مناسبی باشد اگر به تالارها و باغ هایی که به فاصله کمی در اطراف شهر شما هستند فکر کنید. این اماکن به دلیل دورتر بودن از مراکز شهری، قیمت های مناسب تری دارند و در ضمن مهمانان شما دردسر ترافیک سنگین داخل شهر را هم نخواهند داشت.

 گل آرایی ها و تزئینات غیر ضروری را کلا حذف کنید

گل آرایی ماشین عروس ، بادکنک آرایی سالن پذیرایی، آتش بازی های بی جا و ... در ظاهر چندان پرخرج نیستند اما اگر با هم جمع شوند برای شما گران تمام می شوند. دراین جور مواقع احساسی تصمیم نگیرید. برخی از این خدمات مثل تزئین ماشین عروس را می توانید با هزینه های کمتری نیز انجام دهید. مثلا باحذف برخی از گل های گران قیمت و جایگزین کردن آنها با گل های ارزان تر و یا اصلا گل های ماشین عروس را کمتر کنیم و یا حذف گل هایی که مربوط به آن فصل نیستند و انتخاب گل هایی که در آن فصل فراوان تر هستند، می توانید هزینه های تزئین ماشین عروس را بسیار کاهش دهید.

درعکاسی و فیلم برداری عروسی ولخرجی نکنیم

عکاسی و فیلم برداری مجلس عروسی یکی از قسمت هایی است که اگر کمی هوشیارانه عمل کنیم  می توانید حسابی در هزینه های آن صرفه جویی کنید. اولا قبل از هر چیزی بگویم ما می توانیم برای عکاسی و یا فیلم برداری از دوستان و یا آشنایان خودمان استفاده کنیم و لازم نیست برویم سراغ موسسات و ..دیگر و اگر هم نشد در درجه اول سعی کنید با چندین موسسه مذاکره کنید و از قیمت ها و همچنین کیفیت کار آنها مطلع شوید و در آخر کمترین قیمت را انتخاب کنی

هزینه های ماه عسل

ماه عسل نیز یکی از پرخرج  ترین قسمت های عروسی است. البته شاید لذت بخش ترین آن نیز باشد. اما با انتخاب صحیح مقصدتان، می توانید در هزینه های خود صرفه جویی کنید. از قبل در باره محل های مورد نظرتان تحقیق کنید تا بتوانید حدود قیمت ها را بدانید و بهتر انتخاب کنید ویا لازم نیست در فصل هایی برویم ماه عسل که به تعطیلات خورده و تقریبا تمامی هتل ها از قبل رزو شده اند و یا بدلیل کم شدنشان قیمت ها دو چندان شده باشند.
گاهی اوقات مسافرت به یک روستای باصفا در دل طبیعت و اقامت در یک خانه محلی با اجاره کم، خاطرات فراموش نشدنی را برای شما رقم خواهند زد. اگر زمان ماه عسل خود را کمی جابجا کنید و در روزهایی که مسافرت ها رونق کمتری دارند، به ماه عسل بروید، می توانید حسابی در هزینه ها صرفه جویی کنید. در ایران، معمولا در فصل مدارس مسافرت ها از رونق می افتند و اماکن تفریحی خلوت و ارزان هستندولی بهتر است بدانیم که ماه عسل هم چندان ضروری نیست یعنی شروع یک زندگی بدون ماه عسل هم شدنی است ،بعضی از زوجهایی وجود دارند برای اینکه در هزینه های عروسی و ازدواجشان ولخرجی و اسراف نکرده باشند ،بجای هزینه کردن مراسم پر خرج جشن عروسی هزینه اش را صرف ماه عسل خود می کنند.[۲]

 

منابع:

 مطلع عشق سایت اصلاح الگوی مصرف[۱]
تبیان [۲]

مهاجر
۲۱ دی ۹۲ ، ۲۳:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 آدم‌ها با هم فرق دارند حتی دو برادر که در یک خانواده و با یک پدر و مادر بزرگ شده‌اند ممکن است دنیاهایی متفاوت داشته ‌باشند؛ این تفاوت‌ها با ورود به اجتماع بیشتر می‌شود، اما اولین جایی که آدم‌ها این تفاوت‌ها را احساس می‌کنند در محیط خانواده است.

 آنها وقتی کودک هستند می‌فهمند با خواهر و برادر‌های بزرگ ‌تر یا کوچک‌ ترشان فرق دارند و پدر و مادر با هر کدام به گونه‌ ای خاص رفتار می‌کنند.

این تفاوت رفتار پدر و مادر چیزهای زیادی را درون فرد می‌سازند و حتی آینده او را شکل می‌دهند؛ فرزندان اول همیشه شخصیتی متفاوت با فرزندان آخر یا وسطی‌ها دارند، در اینجا می‌خواهیم شما را با خصوصیات رفتاری هر آدم براساس ترتیب تولد آنها در خانواده آشنا کنیم و بررسی کنیم ازدواج هرکدام با هم چه خوبی‌ها و بدی‌هایی به همراه خواهد داشت.

فرزندان اول؛ می‌خواهند به همه فرمان دهند

آنها ذاتا فرمانده به دنیا آمده‌اند. فکر می‌کنند همیشه حق و اولویت در هر کاری با آنهاست،از کودکی یاد گرفته‌اند که بر خواهر و برادرهای کوچک‌تر‌شان ریاست کنند و همین حس در بزرگسالی نیز همراه آنها ست.

خصوصیات مثبت: با احساس ریاستی که دارند می‌توانند به زندگی و کار زیردستان خود جهت دهند یا حتی موجب تحول شوند.

معمولا ایرادگیر، مشکل‌پسند و دقیق هستند و عاشق توجه به جزئیات مسائلند. افرادی وقت شناس، منظم و با کفایتند که دوست دارند همه چیز به بهترین نحو انجام شود. از مسائل غافلگیرکننده به هیچ وجه خوش‌شان نمی‌آید.

خصوصیات منفی: معمولا کمی بداخلاق، ترشرو و بی احساس به نظر می‌رسند.گهگاه به دلیل زورگویی و فشاری که بر سایرین می‌آورند، تهدیدکننده و رعب‌آور هستند.چون فکر می‌کنند که همیشه حق با آنهاست و فقط خودشان همه چیز را می‌دانند، به دیگران اطمینان کمی دارند.آنها وظیفه‌شناس‌تر، جاه‌طلب‌تر و سلطه‌جوتر از خواهر و برادرهای کوچک‌تر از خود هستند.

شغل‌های مورد علاقه: ترجیح می‌دهند در رشته‌های مشکل‌تری مثل پزشکی، مهندسی و حقوق تحصیل کنند.احتمالا رئیس‌جمهورها، فضانوردان و مدیران عامل همه فرزندان اول خانواده هستند؛ بیش از نیمی از برندگان جایزه نوبل فرزند اول بوده‌اند.

فرزندان وسط؛ روابط عمومی آنها بهترین است

این دسته از افراد بیشتر به همسالان خود می‌پیوندند و به راحتی می‌توانند از خانواده جدا شوند در نتیجه آنها می‌آموزند که چگونه با منابع حمایتی دیگر ارتباط برقرار کنند؛ بنابراین به داشتن مهارت‌های مردمی بسیار عالی گرایش دارند.

خصوصیات مثبت: افرادی خانواده‌دوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت می‌برند.برای آنها مهم‌ترین چیز در زندگی آرامش است و حاضرند به هر قیمتی این آرامش را در زندگی به‌دست بیاورند.افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی به‌شمار می‌روند.مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه یک مشکل را بررسی می کنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند.

خصوصیات منفی: نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطه‌گری کمتری دارند اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند یا حداقل با آنها احساس شادی و خوشبختی کنند.از آنجا که سعی در راضی نگه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند.نمی‌توانند خوب تصمیم بگیرند تا جایی که باعث رنجاندن دیگران می شوند. برای شکست و اشتباهات دیگران، خود را سرزنش می کنند.

فرزندان آخر؛ همه جا سرخوشی می‌برند

ته تغاری‌ها بیش از همه می توانند خلاق و جذاب باشند ولی اغلب به عنوان توسری‌خور شناخته می‌شوند بیشتر از همه تمایل دارند در فعالیت‌های اجتماعی شرکت کنند.

خصوصیات مثبت: افرادی شاد و سرزنده‌اند که این شادی و سرخوشی را با خود همه جا می‌برند و دیگران را نیز از آن بهره‌مند می‌کنند. چون همیشه مجبور بودند که با بچه‌های بزرگ‌تر سازش کنند مهارت‌های مردمی بسیار قوی پیدا کرده‌اند و عاشق این هستند که دیگران را با حرف‌ها و کارهای‌شان سرگرم کنند. هیچ کس برای آنها غریبه نیست و به سرعت با همه صمیمی   می‌شوند. افرادی برونگرا هستند که از وجود دیگران انرژی می‌گیرند. از ریسک کردن واهمه‌ای ندارند.

خصوصیات منفی: خیلی زود خسته می‌شوند. از طرد شدن واهمه داشته و تحمل کمی دارند.بیشتر خودشان را می‌بینند و معمولا به‌دلیل توقعات غیر واقعی‌شان از رابطه، رابطه‌های زیادی را از دست می‌دهند.

شغل‌های مورد علاقه : روزنامه نگاری، تبلیغات، فروش و هنرها از رشته‌هایی است که می‌توانند موفق باشند.ته تغاری‌های مشهور: کامرون دایاز، جیم کری، رویز ادانل، ادی مورفی و بیلی کریستال.

تک فرزندان؛ به دنبال تغییر دنیا هستند

تــک فرزندهــا خصوصیاتی شبیه فرزندان اول دارند و همیشه زیر بار انتظارات سنگین والدین هستند. تحقیقات نشان می‌دهد که این فرزندان اعتماد به نفس بیشتری دارند.

خصوصیات مثبت: در بیشتر زندگی به دنبال تغییر دنیا هستند. افرادی مرتب و منظم، با وجدان و وظیفه‌شناس و بسیار قابل اطمینان هستند و از قبول مسئولیت‌های مختلف واهمه‌ای ندارند. خوش‌بیان هستند و احتمالا بیش از بچه‌های دیگر از تخیل خود استفاده می‌کنند.

خصوصیات منفی: پرتوقع هستند و از انتقاد متنفرند و ممکن است غیرقابل انعطاف و کمال‌گرا  باشند. کمی کینه‌ای و پرتوقع هستند و معمولا از قبول اشتباهات‌شان سر باز می‌زنند.در برابر دیگران افرادی بسیار حساس و نفوذپذیرند که احساسات‌شان خیلی زود جریحه‌دار می‌شود.

ازدواج فرزندان اول با هم:خیلی سخت به تفاهم می‌ر‌سند

فرزند اول سلطه‌جوست و همین می‌تواند در زندگی زناشویی مشکلاتی را ایجاد کند و وقتی هم زن و هم مرد بخواهند امور زندگی را در دست گیرند قطعا مشکلاتی به وجود خواهد آمد؛ آنها ممکن است حتی بر سر اینکه چه فیلمی را تماشا کنند با هم به توافق نرسند و طبعا مشکلات‌شان در مسائل مهم‌تر مثل بزرگ کردن فرزندان یا محل زندگی جدی‌تر خواهد بود. البته در زندگی همه زن و شوهرها اختلافاتی اینچنینی وجود دارد اما این گروه به واسطه شخصیت قوی هر دو طرف بیشتر از همه درگیر نداشتن چنین توافق‌هایی خواهند شد.

ازدواج فرزند اول با وسطی: یک زوج ایده‌آل را می‌سازند

این ترکیب بهترین زوج را می‌توانند تشکیل دهند چرا که فرزندان دوم آرام و زودجوش هستند، به راحتی به خواسته‌های همسرشان تن می‌دهند چون به سلطه‌گری بچه‌های اول عادت دارند، فرزندان دوم وقتی با یک دستور بی‌چون و چرا از طرف همسرشان روبه‌رو می‌شوند، زیاد سخت نمی‌گیرند و نمی‌رنجند اما در اینجا خطری وجود دارد گاهی طرفی که فرزند دوم است بیش از اندازه خود و خواسته‌هایش را قربانی همسرش می‌کند و همین می‌تواند او را از آرزوهای شخصی‌اش دور کند و این دور شدن از خود دیر یا زود مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد. البته این مورد هم بیشتر بستگی به این دارد که فرد فرزند اول چقدر سلطه‌جو باشد و همسرش چقدر انعطاف‌پذیر. از طرف دیگر، حمایت‌های همیشگی بچه‌های اول می‌تواند ترس از زورگویی‌شان را کمرنگ‌تر کرده و به همسرشان دلگرمی بیشتری بدهد.

فرزند وسطی با وسطی : فداکاری هر دو زندگی را خراب می‌کند

این ازدواج چندان توصیه نمی‌شود، چرا که هر دو آنها روحیه‌ای حساس و مسالمت‌جو دارند و هیچ کدام تمایلی برای به‌دست گرفتن زندگی ندارند و در نتیجه ممکن است بسیاری از کارها روی زمین بماند، هیچ کدام خواسته خود را به راحتی مطرح نمی‌کند و در نتیجه هر دو احساس می‌کنند در حال فداکاری‌ هستند در صورتی که همسرشان اصلا از خواسته آنها خبر ندارد؛ هر چند بهترین انتخاب برای ازدواج فرزند وسطی است اما دو فرزند وسطی ممکن است به‌راحتی نتوانند با هم ارتباط برقرار کنند.بهترین توصیه برای این گونه زوج‌ها این است که هرچند وقت یک‌بار با هم حرف بزنند و خواسته‌های‌شان را بدون رودربایستی به هم بگویند.

ازدواج فرزند اول با آخری: با کمی درک کردن ازدواج خوبی است

این ترکیب هم چندان بد نیست اما می‌تواند مشکلات کوچکی را به همراه بیاورد؛ فرزند آخر عادت دارد همیشه کسی مراقب او باشد و فرزند اول از فرمان دادن و ریاست کردن لذت می‌برد. فرزند آخر همیشه مورد توجه و محبت دیگر اعضای خانواده بوده‌ است و به این توجه نیاز دارد ولی فرزند اول مستقل است و این نیاز همسرش را به پای ضعف او می‌گذارد البته از طرفی هم بچه‌های آخر به خدمت‌رسانی دیگران عادت دارند و از آنجا که بچه‌های اول هم عاشق راه انداختن کار دیگران هستند، زندگی با یک بچه اول برای آنها جالب و آرام به نظر می‌رسد.

فرزند آخر با وسطی: ازدواج با فرزند وسط همیشه خوب است

این یک قانون است که فرزند وسطی می‌تواند به‌راحتی هر کسی را خوشبخت کند؛خلق‌وخوی سازگار آنها باعث می‌شود که با هر شرایطی خود را وفق دهند؛ بهترین توصیه برای این افراد این است که سعی کنند تمایلات یکدیگر را بهتر بشناسند تا زندگی بهتری داشته ‌باشند چرا که در غیر این صورت ممکن است هر دو مانند کودکان رفتار کرده و متحمل مشکلاتی در زندگی شوند.

ازدواج با تک فرزندها: به خانواده نگاه کنید

تک فرزندها هیچ وقت یاد نگرفته‌اند که چطور باید با خواهر و برادرهای بزرگ‌تر یا کوچک‌تر کنار بیایند و همیشه خودشان تنها در خانه فرمانروایی کرده‌اند. این بچه‌ها با توجه به اخلاق والدین‌شان خصوصیات متفاوتی دارند. برخی شبیه فرزندان اول سلطه‌جو و مستقل هستند و عده‌ای مانند فرزندان آخر نیازمند حمایت و توجه دیگرانند؛ بنابراین با توجه به شخصیت تک‌فرزندی زندگی متفاوتی خواهند داشت ولی درکل ازدواج با تک فرزندها چندان بد نیست چون آنها می‌توانند با تمام وجودشان به همسرشان عشق بورزند.

ازدواج فرزند آخر با آخر: پرازهیجان اما بدون دوام

این ازدواج می‌تواند برای هر دو طرف پر از شادی و سرخوشی باشد ؛چرا که هر دو به دنبال یک زندگی پرازریسک و هیجان هستند اما مسلما به دنبال هیجان بودن نمی‌تواند برای تمام زندگی جذاب باشد چرا که ممکن است هر دو طرف از زیر بار مسئولیت‌های زندگی فرار کنند و برایشان گرفتن تصمیم‌های مهم سخت‌ترین کار دنیا باشد و همین‌ مسائل می‌تواند دوام یک زندگی مشترک را دچار مشکل کند. هر دو این افراد یاد گرفته‌‌اند دیگران حمایت‌شان کنند و در نتیجه وقتی خودشان دو نفر در زندگی باشند جای خالی خیلی چیزها را احساس خواهند کرد.

مهاجر
۲۲ آذر ۹۲ ، ۲۲:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کارت دعوت :

کارت دعوت میتونه نمایانگر وضعیت عروسی باشه و عقاید و افکار عروس و داماد و خانواده هاشونو بیان کنه، لذا از بعضی از بی برنامگی ها جلوگیری میکنه.

-          کارت دعوت می تواند یک کتابچه باشد. که گوشه ای از اون توسط پانچ یا وسیله دیگر سوراخ شده باشه و کارت دعوت به اون آویزون باشه(یک کتابی که برای این کار مناسب دیده شده "یک قرص آرام بخش برای عروس و داماد" هست که توسط کتاب دانشجویی منتشر شده و داستانهای کوتاهی از خواستگاری ،‌عقد ، عروسی،ماه عسل و ابتدای زندگی اهلبیت ، علما ، شهدا و جوانان امروز رو در برگرفته)کارت دعوت عروسی اسلامی

-          کارت دعوت میتواند مزین به یک داستان کوتاه از شهدا باشد.

-          میشه توی کارت دعوت یک سری خواسته ها رو از مدعوین داشت و پاسخ و نظراتشون رو در شب یا روز عروسی تحویل گرفت و حتی هدیه ای هم ارائه داد ؛ بعنوان مثال:

·         نظر سنجی : چگونه یک ازدواج کم خرج داشته باشیم؟

·         یا اینکه راههای کم شدن مخارج ازدواج چیست؟

·         یا اینکه علت سخت بودن ازدواج ها چیست؟

·         بهترین راهها برای برگزاری بانشاط و سالم عروسی چیست؟

·         خاطرات ازدواج خودتون رو بنویسید و ارائه بدید تا خونده بشه و یا اینکه یک ازدواج خاطره انگیز رو ذکر کنید. یعنی آن ازدواجی که برای شما خیلی جالب بوده (خواستگاری ، نامزدی، عقد، عروسی، ابتدای زندگی مشترک، بچه دارشدن، و.... در تمام مراحل زندگی)

·         با فرزندان یا نوجوانان فامیل تئاتر یک خاطره جذاب زندگی مشترک رو اجرا بفرمایید(البته برای چنین برنامه هایی باید هدیه قابل توجهی نیز در نظر گرفته شود)

   

 مجلس عروسی:

-          بهمراه پلاکاردهای خاصی از قبل آماده بشه که میتونه حاوی مطالب مفیدی باشه مثلا جملات خاصی که چند لحظه انسان رو وادار به فکر می کنه، یا داستانهای کوتاه،یا آمارهای جذاب و...

-          میشه با استفاده از یک میکروفون بی سیم توی جلسه چرخید و خاطرات عاشق شدن پیرمردهای جلسه و نحوه خواستگاری و عقد و عروسیشونو پرسید(بنظر خنده دار و جالب هست، البته باید مراقب این باشیم که با تمسخر آمیخته نشه)

-          تشکیل یک کتابخانه سیار و تزئین شده

-          اهدا کتاب به هر خانواده یکی

-          پخش فیلم چند دقیقه ای (پرده خوانی؛شاید تا حالا پرده خوانی ندیده باشید اما کار جدیدیه از یک گروهی که پیرامون دفاع مقدس کارمیکنن. همراه با تصاویر دیالوگهای مربوط به هر صحنه رو خودشون می گن و جذابیتهای خاص خودشو داره. توی عروسی هم با توجه به اجراهایی که تا حالا داشتند میشه از کارهاشون استفاده کرد البته باید برای موضوع خاص عروسی یک برنامه جداگانه تشکیل بدن؛ لذا حتما به چند کلیپ ساز نیازمند هستند و البته تا حدودی نحوه چینش این کلیپ مشخص شده منتهی نهایی نشده)

-          تذکر دادن گناهانی که در مجالس عروسی با آنها مواجه میشویم: مثل شنیدن صدای زن، مزاحمت برای مردم، برخورد با نامحرم، اسراف و ...

-          در هر بخش یک کارتی شامل آنچه در این رابطه خوب است دانسته شود ارائه شود. مثلا در بخش تغذیه ، یا در بخش روبوسی، یا در بخش بدرقه و استقبال ، در بخش صحبتهای دوستانه و روزانه

-          استفاده از مجریانی که باتوجه به رعایت مسائل اسلامی می تونن مجلس رو شاد و گرم نگه دارند

مهاجر
۰۱ آذر ۹۲ ، ۰۱:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

گاهی ما به خاطر عدم آگاهی از ساختار وجودی دختر و پسر ، نحوه ی رشد و نمو آنها را با هم مقایسه کرده و با دیدن افت در کودکمان غصه دار می شویم . لذا بنده تصمیم گرفتم در این پست برخی از تفاوت های ساختاری و رفتاری دختر و پسر را بیان کنم تا شما با آگاهی نسبت به آنها ، متوجه تفاوتهای رشد در کودکانتان گردید.

تفاوت های زمان حاملگی:

در طول دوران حاملگی ، استخوان های جنین دختر ، سه هفته زودتر از جنین پسر رشد می کنند.

جنین دختر از زمانی که در شکم مادر است ، صدای پدر و مادر خود را تشخیص می دهد.

تفاوت های زمان تولد:

معمولاً زمان به دنیا آمدن پسران ، یک ساعت و نیم بیشتر از زمان به دنیا آمدن دختران طول می کشد و احتمالاً به خاطر این است که وزن پسران هنگام تولد به طور متوسط ، ۵ درصد بیشتر از دختران است.

در شش ماهگی دختران ، مستقل تر از پسرهای هم سن و سال خود هستند.

بارزترین تفاوت در ماه های اول ، سرعت رشد دختر بچه هاست. قد و وزن آنها سریعتر افزایش می یابد و دندان های نیش آنها زودتر از پسران در می آید.

دختر بچه ها زودتر از پسر بچه ها شروع به صحبت می کنند و اعمال و حرکات خود را بهتر می توانند کنترل کنند.

دختران با شدت بیشتری نسبت به پسران ، به صداها و حضور افراد دیگر در اطراف خود واکنش نشان می دهند.

در هنگام تولد نوزادان دختر از نظر رشد بدن ، به اندازه ی چهار تا شش هفته ، جلوتر از نوزادان پسر قرار دارند.

همچنین در هنگام بلوغ نیز دختران به نحو قابل مشاهده ای ، حدقل دو سال از پسران هم سن و سال خود جلوتر هستند.

تفاوت در جسم پنبه ای

در مغز انسانها یک سری سلول های عصبی وجود داد به نام جسم پنبه ای.کار این سلول ها اتصال نیمکره ی راست ، به نیمکره چپ مغز می باشد. این سلول ها در مغز دختران بیشتر از مغز پسران یافت می شود. لذا دختران می توانند همزمان چند کار را با هم انجام دهند ، به عنوان مثال می توانند در یک زمان هم تلویزیون ببینند ، هم به حرف شوهرشان گوش دهند. بنابراین اگر مردی مشاهده کرد که هنگام صحبت با همسرش ، او به تلویزیون گوش می دهد ، ناراحت نشود ، چون زن به حرفهای او نیز گوش فرا می دهد.

اما مردها در یک زمان ، تنها از یک نیمکره می توانند استفاده کنند. لذا مرد نمی تواند در یک زمان چند کار را انجام دهد ، پس خانوم های محترم توجه داشته باشند که وقتی شوهرشان در حال انجام کاری است مثل تلویزیون دیدن ، با او صحبت نکنند و چیزی را مطالبه نکنند ، زیرا او تا زمانی که حواسش معطوف تلویزیون است ، متوجه حرفهای شما نمی شود. پس ابتدا او را صدا کنند و بعد با او صحبت نمایند.

تفاوت در نیمکرۀ چپ مغز

نیمکرۀ چپ مغز دختران ، زودتر از نیمکره ی چپ پسران رشد می کند ، لذا چون قوۀ تکلم که در این نیمکره وجود دارد ، دختران زودتر از پسران حرف زدن را یاد می گیرند.

تفاوت در نیمکره ی راست مغز

چون نیمکره ی راست مغز ، مسئول حل مسائل بصری و فضایی است ، در دختران دیرتر رشد می کند ، لذا روانشناسان معتقدند که بعضی از شغل ها مثل هوا و فضا ، مهندسی برق و نفت و ... برای دختران مناسب نیست. از طرفی به دلیل رشد دیرتر این نیمکره در دختران ، اغلب آنها در کودکی در تجسم اشیاء و چشم اندازهای متفاوت اطراف خود و نیز در تعیین موقعیت خود از لحاظ مکانی مشکل دارند.

مهاجر
۲۱ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر